نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 477
[لاتَنْهَرْ:]
«وَأَمَّا
السَّآئِلَ فَلا تَنْهَرْ»
«لا تَنْهَرْ» از مادّه «نهر» به معناى «راندن توأم با خشونت» است، و بعيد نيست ريشه آن با «نهر» به معناى
نهر آب جارى يكى باشد؛ چرا كه آن هم آب را با شدت مىراند! [1]
[لا جَرَم:]
«لا جَرَمَ أَنَّ
اللَّهَ يَعْلَمُ»
كلمه «لا جَرَم» مركب از «لا» و «جَرَم» است كه معمولًا براى تأكيد و به معناى «قطعاً» به كار
مىرود، و گاهى، به معناى «لابد» (ناچار) و حتى گاهى، به معناى «قسم» استعمال
مىشود، مثل اين كه مىگوئيم: لا جَرَمَ
لَأَفْعَلَنَّ: «سوگند مىخورم كه اين كار را انجام مىدهم».
و اما اين كه چگونه اين معانى از «لا جَرَمَ» استفاده شده از اين جهت است كه
«جَرَم» در اصل، به معناى چيدن و قطع كردن ميوه از درخت است، و هنگامى كه «لا» بر
سر آن در آيد، مفهومش اين مىشود كه هيچ چيزى نمىتواند اين موضوع را قطع كند، و
از آن جلوگيرى نمايد و به اين ترتيب، معناى «مسلماً» و «ناچار» و گاهى «سوگند» از
آن استفاده مىشود. [2]
[لازِب:]
«مِنْ طينٍ
لّازِبِ»
واژه «لازِب» به گفته بعضى، در اصل «لازم» بوده كه «ميم» آن تبديل به «ب» شده است و اكنون به همين
صورت استعمال مىشود، و در هرحال، به معناى گِلهايى است كه ملازم يكديگر يعنى
چسبندهاند؛ زيرا مبدأ آفرينش انسان، نخست «خاك» بود، سپس با «آب» آميخته شد، كم
كم به صورت «لجن بدبوئى» درآمد، وبعد بهصورت «گل چسبندهاى» شد (و با اين بيان
ميان تعبيرات گوناگون در آيات «قرآن مجيد» جمع مىشود). [3]
[لايَجْزِى:]
«لا يَجْزي والِدٌ»
جمله «لايَجْزِى» از مادّه «جزا» است و جزا از نظر لغت به دو معنا آمده: يكى پاداش و كيفر دادن در برابر چيزى
(چنان كه گفته مىشود: جَزاهُ اللَّهُ خَيْراً: خداوند او را پاداش خير داد). و ديگرى كفايت كردن و جانشين
شدن و تحمل نمودن، چنان كه در آيه مورد بحث آمده است: لايَجْزِى والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ: «هيچ پدرى،
مسئوليت اعمال فرزندش را قبول نمىكند، و به جاى او نمىنشيند، و از او كفايت نمىكند».
ممكن است، هر دو به يك ريشه باز گردد، چرا كه