نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 462
لذا، گاهى «كفر» به معناى قبر نيز آمده است چون بدن ميت را مىپوشاند، و گاه
به شب نيز «كافر» گفته مىشود؛ چرا كه تاريكيش همه جا را مىپوشاند. [1]
[كَفّار:]
«إِلَّا فاجِراً
كَفَّاراً»
«كَفّار» از مادّه «كُفر» مبالغه در «كفر» است، بنابراين تفاوت ميان اين واژه با «فاجر» اين است كه: يكى مربوط به جنبههاى عملى است،
و ديگرى اعتقادى. [2]
[كفارات:]
«وَ مَنْ كَفَرَ
فَإِنَّ اللَّهَ»
«كفارات» از مادّه «كُفر» كارهايى است كه گناهان را جبران مىكند. [3]
[كُفْر:]
«كُفْر» در اصل به معناى «پوشانيدن» است و از نظر اصطلاح دينى معناى وسيعى دارد و
هرگونه مخالفت با حق را- چه در مرحله عقائد، و چه در مرحله دستورات فرعى- شامل
مىشود، و اگر مشاهده مىكنيم «كفر» غالباً در مخالفت با اصول دين استعمال مىشود،
دليل بر اين نيست كه منحصراً به همان معنا بوده باشد، به همين دليل در مورد «ترك حج» به كار رفته
است. [4]
[كَفَرَة:]
«هُمُ الْكَفَرَةُ
الْفَجَرَةُ»
«كَفَرَة» از مادّه «كُفر» (بر وزن غلبه) جمع «كافر» است كه اشاره به افراد فاسدالعقيده است. [5]
[كِفْل، كَفَل:]
«يَكُنْ لَهُ
كِفْلٌ مِّنْها»
«كِفْل» (بر وزن طفل) در اصل، به معناى قسمت عقب پشت حيوان است كه سوار شدن بر آن
ناراحت كننده مىباشد، و به همين جهت، هر گونه گناه و سهم بد را «كِفل» مىگويند و
نيز به كارى كه سنگينى و زحمت داشته باشد «كفالت» گفته مىشود.
و نيز به معناى بهرهاى است كه نياز انسان را بر طرف كند، و ضامن را از اين رو
«كفيل» گويند كه، مشكل طرف مقابل را كفايت كرده و بهره و نصيب او را به او مىدهد.
بعضى معتقدند: اين واژه از «كَفَل» (بر وزن دَكَل) گرفته شده، و آن چيزى است
كه بر «كفل» (قسمت آخر پشت) چهارپايان مىنهند، تا شخصى كه بر مركب سوار مىشود،
نيفتد، و لذا به هر چيزى كه مايه نگهدارى باشد «كفل» گفته مىشود، و اگر به ضامن
«كفيل» مىگويند، به خاطر همين معناست (ابوالفتوح رازى، ذيل آيات مورد بحث).