نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 448
[قَوّامين:]
«قَوَّامينَ
بِالْقِسْطِ»
«قَوّامين» از مادّه «قيام» جمع «قوّام» «صيغه مبالغه» به معناى «بسيار قيام كننده» است؛ يعنى بايد در هر حال و در هر
كار و در هر عصر و زمان قيام به عدالت كنيد، به گونهاى كه اين عمل خلق وخوى شما
شود، وانحراف از آن برخلاف طبع و روح شما گردد. [1]
[قوّت:]
«خُذِ الْكِتابَ
بِقُوَّةٍ»
«قوّت» در جمله «يا يَحْيى خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ»، معناى كاملًا وسيعى دارد و
تمام قدرتهاى مادى ومعنوى، روحى وجسمى در آن جمع است، و اين خود بيانگر اين حقيقت
است كه نگهدارى آئين الهى، اسلام وقرآن با ضعف وسستى، ولنگارىومسامحه، امكانپذير
نيست، بلكه بايد در دژ نيرومند قدرت و قوت و قاطعيت قرار گيرد. [2]
[قَوْل:]
«فَحَقَّ عَلَيْهَا
الْقَوْلُ»
«قَوْل» گر چه معناى وسيعى دارد، ولى در اين گونه موارد، به معناى فرمان عذاب است. [3]
[قول معروف:]
«وَ قُلْنَ قَوْلًا
مَّعْرُوفاً»
«قول معروف» (گفتار نيك و شايسته)، معناى وسيعى دارد كه علاوه بر آنچه گفته شد، هرگونه
گفتار باطل، و بيهوده، و گناهآلود، و مخالف حق را نفى مىكند. [4]
[قهر:]
«وَ هُوَ الْقاهِرُ
فَوْقَ عِبادِهِ»
«قهر» و «غلبه» گر چه يك معنا را مىرسانند، ولى از نظر ريشه لغوى با هم تفاوت دارند.
قهر و قاهريت به آن نوع غلبه و پيروزى گفته مىشود كه طرف، هيچ گونه مقاومتى
نتواند از خود نشان دهد. ولى در كلمه «غلبه» اين مفهوم وجود ندارد و ممكن است بعد
از مقاومتهايى، بر طرف، پيروز گردد.
به تعبير ديگر، شخص قاهر به كسى مىگويند كه برطرف مقابل آن چنان تسلط و برترى
داشته باشد كه مجال مقاومت به او ندهد، درست مانند ظرف آبى كه بر شعله كوچك آتشى
ريخته شود كه در دم آن را خاموش كند.
بعضى از مفسران معتقدند: «قاهريّت»، معمولًا در جايى به كار برده مىشود كه
طرف مقابل موجود عاقلى باشد، ولى «غلبه» اعم است و پيروزىهاى بر موجودات غير عاقل
را نيز شامل مىشود. [5]