نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 449
[قيام:]
«فَاذْكُرُوا
اللَّهَ قِياماً»
«قيام» هم معناى مصدرى دارد (يعنى ايستادن) و هم جمع «قائم» است (يعنى ايستادگان)، و «قيام» در جمله «قُمِ اللَّيْلَ» به
معناى برخاستن در مقابل خوابيدن است، نه فقط روى پا ايستادن است. [1]
[قيصر:]
«قيصر»، اسم عام است و به تمام سلاطين روم گفته مىشد. [2]
[قَيَّضْنَا:]
«وَ قَيَّضْنَا
لَهُمْ قُرَنآءَ»
«قَيَّضْنَا» از مادّه «قَيْض» (بر وزن فيض) در اصل به معناى پوست روى تخممرغ است، سپس در مواردى كه افرادى
كاملًا بر انسان مسلط مىشوند، مانند تسلط پوست بر تخم مرغ، به كار رفته است،
اشاره به اين كه اين دوستان تبهكار و فاسد آنها را از هر سو احاطه مىكنند،
افكارشان را مىدزدند، و چنان بر آنان چيره مىشوند كه، حس تشخيص خود را از دست
مىدهند، و زشتىها در نظر آنها زيبا مىگردد، و چه دردناك است چنين حالتى براى
انسان؛ زيرا به آسانى در گرداب فساد فرو مىرود، و درهاى نجات، به روى او بسته
مىشود.
گاه مادّه «قَيَّضْنَا» در مورد تبديل چيزى به چيزى، نيز به كار رفته است بنابراين معنا و تفسير آيه،
چنين مىشود، كه: دوستان صالح را از آنها مىگيريم و به جاى آنها دوستان فاسد به
آنان مىدهيم. [3]
[قيعه:]
«كَسَرابٍ بِقيعَةٍ
يَحْسَبُهُ»
«قيعه» از مادّه «قِيْع» به عقيده بعضى، جمع «قاعه» به معناى زمين گسترده و وسيعى است كه آب و گياه ندارد، و
به تعبير ديگر به زمينهاى كوير مانند مىگويند، كه سراب نيز غالباً در آنجا به
چشم مىخورد. ولى جمعى از مفسران و ارباب لغت، اين كلمه را مفرد مىدانند كه جمع
آن «قيعان» يا «قيعات» است. [4]
[قيّم:]
«قَيِّماً
لِّيُنْذِرَ بَأْساً»
«قيّم» (بر وزن سيّد) از مادّه «قيام» گرفته شده و در اينجا به معناى پابرجا، ثابت و
استوار است، علاوه بر آن، برپادارنده، حافظ و پاسدار كتب ديگر است. و در عين حال،
معناى اعتدال، استقامت و خالى بودن از هر گونه اعوجاج و كژى را نيز مىرساند.