نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 446
[قلب:]
«خَتَمَ اللَّهُ
عَلى قُلُوبِهِمْ»
«قلب» در قرآن به معانى گوناگونى آمده است، از جمله:
1- به معناى «عقل و درك»، 2- «روح و جان»، 3- «مركز عواطف» و بيشتر مراد روح و
عقل است. [1]
[قَلْبٍ سَلِيم:]
«جآءَ رَبَّهُ
بِقَلْبٍ سَليمٍ»
مفسران براى «قَلْبٍ سَلِيم» تفسيرهاى متعددى بيان كردهاند كه هر كدام به يكى از ابعاد آن اشاره مىكند: قلبى، كه پاك از شرك
باشد. قلبى، كه خالص از معاصى و كينه و نفاق بوده باشد. قلبى، كه از عشق دنيا تهى باشد، كه حب دنيا سرچشمه
همه خطاها است. و بالاخره قلبى، كه جز خدا در آن نباشد! [2]
[قَلى:]
«رَبُّكَ وَ مَا
قَلى»
«قَلى» از مادّه «قلا» (بر وزن صدا) به معناى شدت بغض و عداوت است و از مادّه «قَلْو» (بر وزن سرو)
به معناى پرتاب كردن آمده است. «راغب» معتقد است: هر دو به يك معنا باز مىگردد؛
زيرا كسى كه مورد عداوت انسان است، گويى قلب، او را پرت مىكند و نمىپذيرد. اين
ماده هم به صورت «ناقص يايى» آمده و هم «ناقص واوى»، در صورت اول به معناى بغض و
عداوت است، و در صورت دوم، به معناى پرتاب نمودن و طرد كردن، و همان گونه كه در
بالا گفته شده، هر دو به يك ريشه باز مىگردد. [3]
[قِمار:]
«قِمار» در نظر بعضى از مردم وسيله آسانى براى نيل به مال و ثروت است به آن «مَيْسِر» گفته شده است. [4]
[قَمْطَرِيْر:]
«عَبُوساً
قَمْطَريراً»
در اين كه «قَمْطَرِيْر» از چه مادهاى گرفته شده؟ در ميان مفسران و ارباب لغت گفتگو است، بعضى آن را
از «قَمْطر» مىدانند، و بعضى آن را مشتق از مادّه «قُطْر» (بر وزن مرغ) و ميم را زائده مىدانند. ولى
مشهور همان اول است كه به معناى شديد و عبوس است. [5]