نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 444
فلزات، يا به معناى «روى» دانستهاند، و به اين ترتيب، براى پدر (داود عليه السلام)
آهن نرم شد، و براى پسر (سليمان عليه السلام) فلزات ذوب گرديد (ولى معروف
همانمعناىاولاست). [1]
[قَطِران:]
«سَرابيلُهُمْ
مِّنْ قَطِرانٍ»
«قَطِران» از مادّه «قُطْر» كه گاهى در لغت به «فتح قاف و سكون طاء» و يا به «كسر قاف و سكون طاء» خوانده
شده به معناى مادهاى است كه از درختى به نام «ابْهَل» مىگيرند آن را مىجوشانند تا سفت شود و به
هنگام بيمارى «جَرَب» به بدن شتر مىمالند و معتقد بودند با سوزشى كه دارد مادّه بيمارى «جَرَب» را
از بين مىبرد.
به هر حال جسمى است چسبنده، بدبو و قابل اشتعال، «فريد وجدى» در
«دائرة المعارف» در مادّه «قطران» مىگويد: مايعى است كه هنگام
تقطير كردن زغال سنگ براى به دست آوردن گاز مخصوصى، از آن به دست مىآيد و قطران
نباتى از بعضى از درختان به دست مىآيد. [2]
[قِطْع:]
«بِقِطْعٍ مِّنَ
اللَّيْلِ»
«قِطْع» به معناى تاريكى شب است، اشاره به اين كه در آن هنگام كه پردههاى سياه شب در
همه جا فرو افتاده و اين قوم غافل يا در خوابند و يا مست شراب و هوسبازى، بىخبر،
از ميان آنها بيرون رو.
مرحوم «طبرسى» در «مجمع البيان» مىگويد: گويا «قِطْع» جمع «قطعه» است، و به
همين دليل، از اين تعبير در آيه فوق، گذشتن قسمت عمده شب را فهميده است.
ولى از گفته «راغب» در «مفردات» بر مىآيد كه «قِطْع» به معناى «قطعه» و مفرد
است. اما بسيارى از مفسران اين كلمه را به معناى اواخر شب و هنگام سحر گرفتهاند. [3]
[قِطْمِير:]
«مَا يَمْلِكُونَ
مِنْ قِطْميرٍ»
«قِطْمِير» بنا به گفته «راغب» در «مفردات»:
اثرى است كه در پشت هسته خرما وجود دارد، (فرورفتگى كوچكى است) و به گفته
«طبرسى» در «مجمع البيان» و «قرطبى» در تفسيرش، پوسته نازك سفيد رنگى است كه سراسر
هسته را پوشانده، كنايه از موجودات بسيار كوچك و كم ارزش است. [4]
[قُطُوف:]
«قُطُوفُها
دانِيَةٌ»
«قُطُوفُ» جمع «قطف» (بر وزن حزب) به معناى ميوه چيده شده است، و گاه به معناى ميوهاى كه آمادّه
چيدن است، نيز آمده. يا جمع «قَطف» (بر وزن حذف) است كه اولى