نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 442
بعيد به نظر مىرسد؛ چرا كه در آيه بعد اشاره جداگانه به مسأله «رطب» شده است.
بعضى نيز احتمال دادهاند: «قَضب» به معناى ميوههاى بوتهاى باشد (مانند خيار
و هندوانه و مانند آنها) و يا ريشههاى گياهى (مانند هويج و پياز و كلم). ولى،
بعيد نيست «قَضْب» در اينجا معناى گستردهاى داشته باشد كه هم سبزىهاى خوردنى را
شامل شود، هم ميوههاى بوتهاى و هم ريشههاى غذايى را. [1]
[قَضى:]
«فَلَمَّا قَضى
زَيْدٌ مِّنْها»
«قَضى» از مادّه «قضاء» در اينجا به معناى «قضاى تشريعى» و قانون و فرمان و داورى است و بديهى است كه
نه خدا نيازى به اطاعت و تسليم مردم دارد، و نه پيامبر چشمداشتى، در حقيقت، مصالح
خود آنها است كه گاهى بر اثر محدود بودن آگاهيشان از آن با خبر نمىشوند، ولى خدا
مىداند، و به پيامبرش دستور مىدهد. [2]
[قَضى، قضاء:]
«وَ قَضى رَبُّكَ»
«قَضى» از مادّه «قضاء» در اصل به معناى جدا ساختن چيزى است، با عمل و يا با سخن، و بعضى گفتهاند:
در اصل به معناى «پايان دادن» به چيزى است، و هر دو معنا در واقع قريب الافق
مىباشند. و از آنجا كه پايان دادن و جدا ساختن، معناى وسيعى دارد، اين كلمه در
مفاهيم مختلفى به كار رفته است.
«قرطبى» در تفسيرش، شش معنا براى آن
ذكر كرده:
1- «قضاء» به معناى «امر» و فرمان مانند: وَ
قَضى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ: «پروردگارت فرمان داده كه جز او
را نپرستيد».
2- «قضاء» به معناى «خلق» مانند: فَقَضاهُنَّ
سَبْعَ سَمَاواتٍ فِي يَوْمَيْنِ: «خداوند جهان را بهصورت هفت آسمان، در دو دوران
آفريد».
3- «قضاء» به معناى «حكم» و داورى مانند:
فَاقْضِ مَا أَنْتَ قاضٍ: «هر داورى مىخواهى بكن».
4- «قضاء» به معناى «فراغت از چيزى» مانند:
قُضِيَ الأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيانِ: «كارى را كه درباره آن نظر خواهى مىكرديد
پايان يافت».
5- «قضاء» به معناى «اراده» مانند: إِذا قَضى
أَمْراً فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ: «هنگامى كه كارى را اراده كند به
آن مىگويد موجود باش، آن هم موجود مىشود».
6- و «قضاء» به معناى «عهد» مانند: إِذْ
قَضَيْنَا إِلى مُوسَى الأَمْرَ: «هنگامى كه از موسى پيمان و عهد گرفتيم».