نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 441
قتلى است كه پشت سر قتل ديگرى قرار مىگيرد اين واژه در مورد آن به كار رفته
است. [1]
[قَصْد:]
«وَعَلَى اللَّهِ
قَصْدُ السَّبِيلِ»
«قَصْد» به معناى صاف بودن راه است، و بنابراين، «قَصْدُ السَّبِيْلِ» به معناى راه
راست مىباشد راهى كه انحراف و ضلالت در آن وجود ندارد. بعضى از مفسران بزرگ، مانند:
«علامه طباطبايى» در «الميزان»،
«قَصْد» را به معناى «قاصد» گرفتهاند كه نقطه مقابل «جائر» يعنى منحرف از حق است. [2]
[قَصْدُ السَّبِيْلِ:]
«وَعَلَى اللَّهِ
قَصْدُ السَّبِيلِ»
«قَصْدُ السَّبِيْلِ» به معناى راه راست مىباشد راهى كه انحراف و ضلالت در آن وجود
ندارد. [3]
[قَصَص:]
«الْقَصَصُ
الْحَقُّ»
«قَصَص» مفرد است و به معناى قصه مىباشد و در اصل از مادّه «قَصّ» (بر وزن صفّ) به معناى جستجوى چيزى كردن گرفته
شده. [4]
[قصى:]
«بِهِ مَكَاناً
قَصِيّاً»
«قصى» به معناى دوردست مىباشد و بسيارى معتقدند شهر «ناصره» بوده است. [5]
[قُصِّيه:]
«قالَتْ لِأُخْتِهِ
قُصِّيهِ»
«قُصِّيه» از مادّه «قَصّ» (بر وزن نَصّ) به معناى جستجو از آثار چيزى است و اين كه «قصّه» را «قصّه»
مىگويند، به خاطر اين است كه پىگيرى از اخبار و حوادث گوناگون در آن مىشود. [6]
[قَضْب:]
«وَ عِنَباً وَ
قَضْباً»
«قَضْب» (بر وزن جذب) در اصل به معناى سبزىهايى است كه آن را در نوبتهاى مختلف
مىچينند، و در اينجا به معناى انواع سبزىهاى خوردنى است، و ذكر آن به دنبال
انگور، دليل بر اهميت اين مادّه غذايى است كه در علم غذاشناسى امروز، فوق العاده
روى آن تكيه مىشود. گاه كلمه «قَضْب» به معناى قطع كردن و چيدن، و واژه «قضيب» به
معناى شاخه درخت آمده، و «سيف قاضب» به معناى شمشير قاطع است. از «ابن عباس» نقل
شده: منظور از «قَضْب» در اينجا «رطب» است، كه آن را از درخت مىچينند، ولى اين
تفسير بسيار