responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 440

[قَرْيَه:]

«وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‌»

«قَرْيَه» در اصل از مادّه‌ «قَرْى» (بر وزن نهى) به معناى «جمع شدن» آمده، و چون قريه مركز اجتماع افراد بشر است، اين نام بر آن اطلاق شده است.

از اينجا روشن مى‌شود كه: «قريه» تنها به معناى «روستا» نيست، بلكه هر گونه آبادى و مركز اجتماع انسان‌ها اعم از روستا و شهر را شامل مى‌شود، و در بسيارى از آيات قرآن نيز اين كلمه به «شهر» يا «هر گونه آبادى» اعم از شهر و روستا اطلاق شده است، در مقابل‌ «بدو» كه به بيابان اطلاق مى‌شود.

بر اين اساس «قريه» در اصل، نام براى محلى است كه مردم در آن جمع مى‌شوند، و گاهى به خود انسانها نيز «قريه» گفته مى‌شود، بنابراين مفهوم گسترده‌اى دارد كه هم شهرها را شامل مى‌گردد و هم روستاها را، هر چند در زبان فارسى معمولى، تنها به روستا اطلاق مى‌شود، ولى در لغت عرب و در قرآن مجيد، كراراً به شهرهاى مهم و عمده مانند «مصر» و «مكّه» و امثال آن، اطلاق شده است.

منظور از «قَرْيَة» در سوره‌ «عنكبوت» همان شهر «سدوم» و شهرها و آبادى‌هاى اطراف آنها است، كه قوم لوط در آن مى‌زيستند و بعضى، تعداد جمعيت آنها را هفتصد هزار نفر شمرده‌اند. [1]

[قسط:]

«أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ»

«قسط» مفهومش آن است كه حق كسى را به ديگرى ندهد، و به تعبير ديگر «تبعيض» روا ندارد، و نقطه مقابلش آن است كه حق كسى را به ديگرى دهد.

«قسط» در لغت به معناى پرداختن سهم ديگرى است، و لذا مفهوم دادگرى در آن نهفته است.

جالب اين كه در سوره‌ «يونس»، اين كلمه تنها در مورد كسانى كه عمل صالح دارند، و پاداش نيك دريافت مى‌كنند گفته شده، و در مورد كيفر بدكاران عنوان نشده است؛ اين به خاطر آن است كه مجازات و كيفر، شكل در آمد و سهميه ندارد، و به تعبير ديگر: كلمه «قسط»، تنها متناسب پاداش نيك است، نه مجازات. [2]

[قسطاس:]

«وَزِنُوا بِالْقِسْطاسِ»

«قسطاس» (به كسر قاف و ضم آن بر وزن مقياس و گاهى هم بر وزن قرآن نيز استعمال شده) به معناى ترازو است، بعضى آن را كلمه‌اى رومى، و بعضى عربى مى‌دانند، و گاهى گفته مى‌شود: در اصل، مركب از دو كلمه «قسط» به معناى عدل و «طاس» به معناى كفه ترازو است. و بعضى گفته‌اند:

«قسطاس» ترازوى بزرگ است در حالى كه «ميزان» به ترازوهاى كوچك هم گفته مى‌شود. به هر حال، قسطاس مستقيم ترازوى صحيح و سالمى است كه عادلانه وزن كند، بى كم و كاست! [3]

[قَسْوَرَة:]

«فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةِ»

«قَسْوَرَة» از مادّه‌ «قسر» (به معناى قهر و غلبه) گرفته شده، و يكى از نام‌هاى «شير» است، و بعضى آن را به معناى تيرانداز و يا صياد نيز تفسير كرده‌اند، ولى معناى اول در اينجا مناسب‌تر به نظر مى‌رسد. [4]

[قصاص:]

«عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ»

«قصاص» از مادّه‌ «قَصّ» (بر وزن سدّ) به معناى جستجو و پى‌گيرى از آثار چيزى است، و هر امرى كه پشت سر هم آيد، عرب آن را «قصه» مى‌گويد و از آنجا كه «قصاص»


[1]. انعام، آيه 92 (ج 5، ص 429)؛ اعراف، آيه 4 (ج 6، ص 107)؛ يوسف، آيه 109 (ج 10، ص 119)؛ عنكبوت، آيه 34 (ج 16، ص 281)؛ يس، آيه 13 (ج 18، ص 358)؛ طلاق، آيه 8 (ج 24، ص 266)

[2]. اعراف، آيه 29 (ج 6، ص 177)؛ يونس، آيه 4 (ج 8، ص 278)

[3]. اسراء، آيه 35 (ج 12، ص 133)؛ شعراء، آيه 182 (ج 15، ص 358)

[4]. مدثّر، آيه 51 (ج 25، ص 266)

نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 440
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست