«قراطيس» جمع «قرطاس» است و اصل آن به طورى كه بعضى گفتهاند: از يونانى گرفته شده و معناى آن-
چنان كه «راغب» در كتاب «مفردات» مىگويد- «هر چيزى است كه روى آن مىنويسند».
بنابراين كاغذ معمولى و پوست حيوانات و درختان و مانند آن كه در قديم الايام
نامهها و كتابها را روى آن مىنوشتند، نيز شامل مىشود، ومنحصر به كاغذ معمولى
نيست. [3]
[قَرْح:]
«إِنْ يَمْسَسْكُمْ
قَرْحٌ»
«قَرْح» به معناى جراحتى است كه در بدن بر اثربرخورد بايك عاملخارجى پيدامىشود. [4]
[قرش:]
«لِإيلافِ
قُرَيْشٍ»
«قرش» در لغت به معناى اجتماع نيز آمده است، و چون قبيله قريش از اجتماع و انسجام
خاصى برخوردار بودند، اين نام براى آنها انتخاب شده. [5]
[قَرْض:]
«تُقْرِضُوا
اللَّهَ قَرْضاً»
«قَرْض» در اصل به معناى قطع كردن و بريدن است، و چون با واژه «حَسَن» همراه شود، اشاره به جدا كردن مال از خويشتن و
دادن آن در راه خير است. [6]
[قرطاس:]
«كِتاباً في
قِرْطاسٍ»
«قرطاس» به معناى هر چيزى است كه روى آن مىنويسند، اعم از كاغذ و پوست و الواح، و
اگر امروز قرطاس را فقط به كاغذ مىگويند، براى ايناست كه كاغذ متداول ترين چيزى
است كه روى آن نوشته مىشود. [7]
[قرن:]
«مِنْ قَبْلِهِمْ
مِنْ قَرْنٍ»
«قرن» گر چه معمولًا به معناى يك زمان طولانى (صد سال يا هفتاد سال يا سى سال) آمده
است، ولى گاهى- همان طور كه اهل لغت تصريح كردهاند- به قوم و