نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 427
با «فُواق» (به ضم) فرقهايى گذاشتهاند، و بعضى هر دو را به يك معنا
مىدانند. [1]
[فوج:]
«مِنْ كُلِّ
أُمَّةٍ فَوْجاً»
«فوج» چنان كه «راغب» در «مفردات» مىگويد: به معناى گروهى است كه به سرعت حركت مىكنند. [2]
[فَوْر:]
«يَأْتُوكُمْ مِّنْ
فَوْرِهِمْ»
«فَوْر» در اصل به معناى جوشش و غليان ديگ و مانند آن است، و به همين جهت در كارهايى
كه به سرعت انجام مىشود، اين كلمه به كار مىرود، زيرا همانند جوشش و زير و رو
شدن محتويات ديگ به زودى انجام يافته است. [3]
[فوز:]
«هُوَ الْفَوْزُ
الْمُبينُ»
واژه «فوز» به طورى كه «راغب» در «مفردات» مىگويد: به معناى «پيروزى و نيل به خيرات توأم با سلامت» است، و در 19 مورد از آيات قرآن، به كار رفته، گاه توصيف به «مبين» شده، و
گاه توصيف به «كبير»، اما در غالب آيات توصيف به «عظيم» گشته و معمولًا در مورد بهشت است، ولى بعضاً در مورد توفيق
اطاعت پروردگار و آمرزش گناهان و مانند آن نيز، استعمال شده است. [4]
[فوم:]
«وَ فُومِها وَ
عَدَسِها»
«فوم» را كه از غذاهاى مورد تقاضاى بنىاسرائيل است، بعضى به معناى گندم؛ و بعضى به
معناى سير تفسير كردهاند، البته هر يك از اين دو ماده امتياز ويژهاى دارد، ولى
بعضى معتقدند: معناى گندم صحيحتر است؛ چرا كه بعيد است آنها مواد غذايى خالى از
گندم را خواسته باشند. [5]
[فَهُوَ لاقِيهِ:]
«حَسَناً فَهُوَ
لاقيهِ»
جمله «فَهُوَ لاقِيهِ»، تأكيدى است بر اين كه، وعده الهى تخلف ناپذير است و بايد چنين باشد؛ چرا كه
تخلف از وعده، يا به خاطر جهل است يا عجز، كه هيچ يك از آنها در ذات خدا راه
ندارد. [6]
[فِى أَنْفُسِهِمْ:]
«أَوَ
لَمْيَتَفَكَّرُوا فِى أَنْفُسِهِمْ»
تعبير «فِى أَنْفُسِهِمْ» به اين معنا نيست كه آنها درباره اسرار وجود خويش مطالعه كنند، آن چنان كه
«فخر رازى» در تفسير خود گفته، بلكه منظور اين است كه آنها در درون جان،