«راغب» در «مفردات» مىگويد: «فىء» به معناى
بازگشت و رجوع به حالت نيك است، و اگر به «سايه» فىء گفته مىشود به خاطر اين است
كه حالت برگشت دارد، سپس، مىافزايد: به اموال بى دردسر نيز «فىء» مىگويند، چون
با تمام حسنى كه دارد، باز هم مثل سايه عارضى و از بين رفتنى است! درست است كه در
غنائم جنگى گاهى دردسر فراوان است، ولى از آنجا كه باز با مقايسه با اموال ديگر،
دردسر كمترى دارد، و گاه اموال هنگفتى در يك حمله به دست مىآيد، «فىء» به آن
اطلاق شده است.
«فِىء» به سايهاى گفته مىشود كه تنها در مقابل يك مبدأ نورانى به وجود مىآيد،
همچون سايه درختان در مقابل آفتاب. [3]
[فؤاد:]
«وَ الأَبْصارَ وَ
الأَفْئِدَةَ»
«فؤاد» گرچه به معناى قلب (عقل) آمده است، ولى اين تفاوت را با قلب دارد، كه در
معناى «فؤاد»، جوشش و افروختگى و يا به تعبير ديگر تجزيه و تحليل و ابتكار افتاده
است. «راغب» در «مفردات» مىگويد:
الفُؤادُ كَالْقَلْبِ لكِنْ يُقالُ لَهُ فُؤادٌ اذَا اعْتُبِرَ فِيْهِ مَعْنَى
التَّفَؤُّدِ أَىِ التَّوَقُّدِ: «فؤاد مانند
قلب است، و لكن اين كلمه در جايى گفته مىشود كه افروختگى و پختگى در آن منظور
باشد»، و مسلماً اين موضوع پس از تجربه كافى به انسان دست مىدهد، و به هر حال،
گرچه ابزار شناخت، منحصر به اين دو، يا اين سه، نيست، ولى مسلماً مهمترين ابزار
همينها است. [4]