«استرضاء» از مادّه «رضو» يعنى رضايت طلبيدن و توبه كردن. [2]
[إستضعاف، استعمار:]
«يُسْتَضْعَفُونَ
مَشارِقَ»
«استضعاف» از مادّه «ضعف» معادل كلمه «استعمار» است كه در عصر و زمان ما به كار مىرود؛ و مفهوم آن اين است كه قومى
ستمپيشه، جمعيتى را تضعيف كنند تا بتوانند از آنها در مسير مقاصدشان بهرهكشى
نمايند.
منتها با كلمه «استعمار» اين تفاوت را دارد، كه «استعمار» ظاهرش به معناى آباد ساختن است و باطنش به
معناى ويرانگرى، ولى «استضعاف» ظاهر و باطنش هر دو يكى است. [3]
[إِسْتَغْلَظَ:]
«فَاسْتَغْلَظَ
فَاسْتَوى»
«اسْتَغْلَظَ» از مادّه «غلظت» به معناى سفت و محكم شدن است. [4]
[إِسْتَفْتِهِم:]
«فَاسْتَفْتِهِمْ
أَهُمْ أَشَدُّ»
«اسْتَفْتِهِم» از مادّه «اسْتِفْتاء» در اصل، به معناى مطالبه اخبار جديد است؛ و اين كه به نوجوان «فَتى» گفته مىشود
نيز به خاطر تازگى جسم و روح او است. اين تعبير، اشاره به اين است كه اگر به راستى
آنها آفرينش خود را مهمتر و محكمتر از آفرينش آسمان و فرشتگان مىدانند، مطلب
جديد و بىسابقهاى مىگويند. «اسْتِفْتاء» در اصل از «فتوا» گرفته شده كه به معناى جواب مسائل مشكله است. [5]
[إسْتَفْزِزْ:]
«وَ اسْتَفْزِزْ
مَنِ اسْتَطَعْتَ»
«اسْتَفْزِزْ» از مادّه «استفزاز» به معناى تحريك كردن و برانگيختن است. تحريكى سريع و ساده، ولى در اصل به
معناى قطع و بريدن چيزى است؛ لذا هر گاه پارچه يا لباسى پاره شود، عرب مىگويد: «تفزّز الثَّوْب».
استعمال اين لغت در معناى تحريك و برانگيختن به خاطر بريدن كسى از حق و كشاندن
او به سوى باطل است. [6]
[إِسْتَقامُوا:]
«ثُمَّ اسْتَقامُوا
تَتَنَزَّلُ»
«اسْتَقامُوا» از مادّه «استقامت»، به معناى ملازم راه مستقيم بودن و ثبات بر خط صحيح است. بعضى از ارباب لغت
نيز آن را