نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 40
[أَزْواجاً:]
«فَأَخْرَجْنَا
بِهِ أَزْوَاجاً»
«أَزْواجاً» از مادّه «زوج» گرفته شده است كه هم مىتواند اشاره به اصناف و انواع گياهان باشد، و هم
اشاره سربستهاى به مسأله زوجيت (نر و ماده بودن) در عالم گياهان. [1]
[أساطير:]
«أَساطيرُ
الأَوَّلينَ»
«اساطير» جمع «اسطوره» به حكايات و داستانهاى خرافى و دروغين گفته مىشود.
اين كلمه 9 بار در قرآن از زبان كفار بىايمان، در برابر انبياء نقل شده است
كه غالباً براى توجيه مخالفت خود با دعوت رهبران الهى به اين بهانه متوسل مىشدند.
عجيب اين است كه هميشه كلمه «اساطير» را با «اولين» توصيف مىكردند، تا ثابت كنند اينها تازگى ندارد؛ و حتى
گاه مىگفتند: «اينها مهم نيست ما هم اگر بخواهيم مىتوانيم مانند آن را بياوريم».
بعضى آن را جمعِ جمع دانستهاند؛ به اين ترتيب كه «اساطير» را جمع «اسطار» و «اسطار» را جمع «سطر» مىدانند. و بعضى معتقدند كه «اساطير» از جمعهايى است كه مفرد از جنس خود ندارد ولى
مشهور همان است كه در متن تفسير آورديم.
اين واژه به گفته ارباب لغت، از مادّه «سطر» در اصل به معناى «صف» مىباشد؛ از اين رو به كلماتى كه در رديف هم قرار دارند و
به اصطلاح صف كشيدهاند، سطر مىگويند. به اين ترتيب، «اسطوره» به معناى نوشتهها و سطورى است كه از ديگران
به يادگار مانده است و از آنجا كه در نوشتههاى پيشين افسانهها و خرافات وجود
دارد، اين كلمه، معمولًا به حكايات و داستانهاى خرافى و دروغين گفته مىشود. [2]
[أَساوِرَ:]
«أَساوِرَ مِن
ذَهَبٍ»
«أَساوِرَ» جمع «اسوره» (بر وزن مشورة) و آن نيز، به نوبه خود جمع «سوار» (بر وزن غبار و كتاب) است؛ و در اصل، از كلمه
فارسى «دستوار» يعنى دستبند گرفته شده است، و بعد از آن كه معرّب گرديده از آن فعلهاى عربى
نيز مشتق شده است. [3]
[أَسْباط:]
«عَشْرَةَ
أَسْباطاً»
«أَسْباط» جمع «سبط» (بر وزن ثبت و همچنين بر وزن سِفْت) در اصل، به معناى توسعه و گسترش چيزى به
آسانى و راحتى