نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 383
گفتهاند. مادّه «معاشرت» نيز ممكن است از همين معنا گرفته شده باشد؛ چرا كه
انسانها را به صورت مجموعه كاملى در مىآورد. [1]
[عُصْبَه:]
«وَ نَحْنُ
عُصْبَةٌ»
«عُصْبَه» (بر وزن لقمه) در اصل از مادّه «عصب» به معناى رشتههاى مخصوصى است كه عضلات انسان را به هم
پيوند داده و مجموعه آن سلسله اعصاب نام دارد، سپس به جمعيتى كه با هم متحدند،
پيوند، ارتباط، همكارى و همفكرى دارند «عصبه» گفته شده است. به كار رفتن اين واژه،
نشان مىدهد كه توطئهگران در داستان «افك» ارتباط نزديك و محكمى با هم داشته و شبكه منسجم و نيرومندى
را براى توطئه تشكيل مىدادند. بعضى گفتهاند: اين تعبير، معمولًا در مورد ده تا
چهل نفر به كار مىرود.
اما مفهوم اين واژه در سوره «قصص» با توجّه به اين كه «عُصْبَه»، به معناى جماعتى است كه دست
به دست هم دادهاند و نيرومندند، و همچون اعصاب يكديگر را گرفتهاند، روشن مىسازد
كه حجم جواهرات و اموال گرانقيمت «قارون» چقدر زياد بوده است. [2]
[عصبيت:]
«عصبيت» در اصل، از مادّه «عصب» به معناى پىهايى است كه مفاصل را به هم ارتباط مىدهد،
سپس هر گونه ارتباط و به هم پيوستگى را تعصب و عصبيت ناميدهاند، اما معمولًا اين
لفظ در مفهوم افراطى و مذموم آن به كار مىرود. [3]
[عَصْف:]
«وَ الْحَبُّ ذُو
الْعَصْفِ»
«عَصْف» (بر وزن اسب) به معناى برگها و اجزايى است كه بر ساقه زراعت است و از گياهان
جدا مىشوند، و گاه به وسيله بادها به هر سو پراكنده مىگردند، و به تعبيرى ديگر،
به معناى «كاه» است، و بعضى آن را به معناى پوسته گندم هنگامى كه در خوشه است
تفسير كردهاند. [4]
[عِصَم:]
«بِعِصَمِ
الْكَوافِرِ»
«عِصَم» از مادّه «عَصْم» جمع «عصمت» در اصل به معناى «منع» و در اينجا- چنان كه گفتهاند و قرائن گواهى مىدهد- به
معناى نكاح و زوجيت است (البته بعضى تصريح كردهاند كه منظور نكاح دائم است، و
تعبير به عصمت، نيز مناسب همين معناست؛ چرا