نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 358
سپس به هر حادثهاى كه انسان را احاطه كند، طوفان گفته شده. ولى در لغت عرب،
بيشتر به سيلابها و امواج گردنده و كوبندهاى گفته مىشود كه خانهها را ويران
مىكند و درختان را از ريشه برمىكند (اگر چه در زبان فارسى امروز، طوفان، بيشتر
به بادهاى شديد و كوبنده اطلاق مىگردد). [1]
[طَول:]
«وَمَنْ
لَمْيَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا»
«طَول» (بر وزن قول) در اصل، از مادّه «طول» (بر وزن نور) گرفته شده و به معناى توانايى و رسايى و
امكانات مالى و مانند آن آمده است. بنابراين، «أُولُوا الطَّوْلِ»، به معناى كسانى
است كه داراى قدرت مادى كافى براى حضور در ميدان جنگ هستند، و با اين حال، مايل
بودهاند، در صف افراد ناتوان يعنى: آنها كه از نظر جسمى يا مالى توانايى جهاد نداشتهاند،
بمانند.
اصل اين كلمه، از «طُول» (بر وزن پول)، كه ضد «عرض» است گرفته شده، و تناسب
اين دو معنا با يكديگر روشن است، زيرا توانايى مالى و جسمى، يك نوع كشش و ادامه و
طول قدرت را مىرساند.
بعضى از مفسران گفتهاند: «ذى الطول» در سوره «مؤمن» به كسى گفته مىشود كه نعمتى طولانى به ديگرى مىبخشد،
بنابراين معناى آن اخص از معناى «منعم» است. [2]
[طىّ:]
«مَطْوِيَّاتُ
بِيَمِيْنِهِ»
«طىّ» به معناى «به هم پيچيدن» است كه گاه كنايه از گذشتن عمر يا عبور از چيزى نيز
مىباشد. [3]
[طَيِّب:]
«فَتَيَمَّمُوا
صَعِيْداً طَيِّباً»
«طَيِّب» از مادّه «طَيْب» به چيزهايى گفته مىشود كه با طبع آدمى موافق باشد و در قرآن به بسيارى از
موضوعات، اطلاق شده است (الْبَلَدُ الطَّيِّب- مساكن طيّبة- ريح طيّب- حياة طيّبة
و ...) و هر چيز پاكيزه را نيز «طيّب» مىگويند؛ زيرا طبع آدمى ذاتاً از اشياء
ناپاك متنفر است. و از اينجا روشن مىشود كه خاكِ تيمم بايد كاملًا پاك و پاكيزه
باشد.
«راغب» در «مفردات» مىگويد: معناى «طَيِّب» در اصل چيزى است كه حواس ظاهر و باطن از
آن لذت برد، (و اين معناى جامعى است كه همه شرائط مناسب يك مسكن را در بر مىگيرد). [4]