نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 346
[ضفادع:]
«الْقُمَّلَ وَ
الضَّفادِعَ»
«ضفادع» جمع «ضفدع» است، «ضفدع» به معناى قورباغه است، اين كلمه به صورت جمع در آيه فوق آمده ولى عذابهاى
ديگر به صورت مفرد ذكر شده است و شايد اين دليل بر آن باشد كه انواع مختلفى از
قورباغه را خداوند بر اينها مسلط ساخت.
اين قورباغهها از رود «نيل» سر برآوردند و آن قدر توليد مثل كردند كه زندگى
آنها را قرين بدبختى و مشكلات كرد. [1]
[ضَلُّوا:]
«قالُوا ضَلُّوا
عَنَّا»
«ضَلُّوا» از مادّه «ضَلال» است. مفسران براى «ضَلُّوا» در اينجا دو معنا گفتهاند: بعضى آن را به معناى «ضاعوا» و «هلكوا» گرفتهاند، و
بعضى به معناى «غابوا» چنان كه مىگوئيم «ضلت الدابة» يعنى «غابت فلم
يُعرَف مكانها».[2]
[ضَنْك:]
«فَإِنَّ لَهُ
مَعِيْشَةً ضَنْكاً»
«ضَنْك» به معناى سختى و تنگى است، اين كلمه هميشه به صورت مفرد به كار مىرود و
تثنيه و جمع و مؤنث ندارد. [3]
[ضَنِين:]
«عَلَى الْغَيْبِ
بِضَنِيْنٍ»
«ضَنِين» از مادّه «ضِنّه» (بر وزن مِنّة) به معناى بخل در مورد اشياء نفيس و گرانبها است، و اين صفتى
است كه هرگز در پيامبران وجود ندارد، و اگر ديگران به خاطر علوم محدودشان چنين
صفتى را دارند، پيامبر صلى الله عليه و آله كه سر چشمه علمش اقيانوس بيكران علم
خدا است، از اين گونه صفات مبرّا است. [4]
[ضياء:]
«جَعَلَ الشَّمْسَ
ضِيَآءً»
«ضياء» از مادّه «ضَوء» است. در اين كه ميان «ضياء» و «نور» چه تفاوتى است، مفسران گفتگوى فراوان دارند:
بعضى هر دو را مترادف و به يك معنا دانستهاند.
بعضى گفتهاند: «ضياء» كه در مورد نور «خورشيد» به كار رفته، همان نور قوى
است، اما كلمه «نور» كه درباره «ماه» به كار رفته، نور ضعيفتر است.
سومين نظر در اين باره اين است كه: «ضياء» به معناى نور ذاتى است، ولى «نور»
مفهوم اعمى دارد، كه ذاتى و عرضى هر دو را شامل مىشود.