نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 338
كسى كه مردم در حوائج خويش به سوى او مىروند، كسى كه برتر از او چيزى نيست، و
كسى كه دائم و باقى بعد از فناى خلق است.
لذا امام حسين بن على عليه السلام در حديثى براى «صمد» پنج معنا بيان فرموده:
صمد، كسى است كه در منتهاى سيادت و آقايى است. صمد، ذاتى است دائم،
ازلى و جاودانى. صمد، وجودى
است كه جوف ندارد. صمد، كسى است
كه نمىخورد و نمىآشامد. صمد، كسى است كه نمىخوابد.
در عبارت ديگرى آمده است: «صمد، كسى است كه قائم به نفس است و بى نياز از غير».
صمد، كسى است كه تغييرات و كون و فساد ندارد. از امام على بن الحسين عليه
السلام نقل شده است كه فرمود: «صمد كسى است كه شريك ندارد، و حفظ چيزى براى او
مشكل نيست، و چيزى از او مخفى نمىماند».
بعضى نيز گفتهاند: «صمد» كسى است كه هر وقت چيزى را اراده كند، مىگويد: موجود باش،
آن هم فوراً موجود مىشود. [1]
[صنع:]
«يَصْنَعُ
فِرْعَوْنُ»
«صنع» آن چنان كه «راغب» در كتاب «مفردات» گفته (غالباً) به معناى كارهاى جالب
مىآيد، و در آيه فوق به معناى معمارىهاى زيبا و چشمگير عصر فرعونيان آمده است. [2]
[صِنْوان:]
«صِنْوانٌ وَ
غَيْرُ صِنْوانٍ»
«صِنْوان» جمع «صِنو» در اصل به معناى شاخهاى است كه از تنه اصلى درخت بيرون مىآيد و بنابراين
«صنوان» به معناى شاخههاى مختلفى است كه از يك تنه بيرون مىآيد.
براى «صِنو» معناى ديگرى ذكر كردهاند و آن «شبيه» است، ولى به نظر مىرسد كه اين معنا از معناى اول كه در
بالا ذكر كرديم گرفته شده است. [3]