نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 335
چيزهايى كه سطح كره زمين را پوشانيده، اعم از خاك، ريگ، سنگ و غيره، و همين
موضوع باعث اختلافِ نظر فقهاء در چيزى كه تيمم بر آن جايز است شده، ولى با توجّه
به ريشه لغوى كلمه «صَعِيد» كه همان «صعود و بالا قرار گرفتن» مىباشد، معناى دوم
به ذهن نزديكتر است. [1]
[صَغَت:]
«فَقَدْ صَغَتْ
قُلُوبُكُمَا»
«صَغَت» از مادّه «صغو» (بر وزن عفو) به معناى متمايل شدن به چيزى است لذا مىگويند: صَغَتِ النُّجُومُ «يعنى
ستارگان، متمايل به سوى مغرب شدند»؛ به همين جهت، واژه «اصغاء» به معناى گوش فرا دادن به سخن ديگرى آمده است.
و منظور از «صَغَتْ قُلُوبُكُمَا» در آيه مورد بحث، انحراف دلهاى آنها از حق، به سوى گناه بوده است. [2]
[صَفّ:]
«يُقاتِلُونَ فِى
سَبِيْلِهِ صَفّاً»
«صَفّ» در اصل، معناى مصدرى دارد، و به معناى قرار دادن چيزى در خط صاف است، ولى در
اينجا معناى اسم فاعل را دارد. [3]
[صَفْح:]
«الصَّفْحَ
الْجَمِيْلَ»
«صَفْح» به معناى روى هر چيزى است مانند صفحه صورت و به همين جهت «فَاصْفَحْ» به معناى روى
بگردان و صرفنظر كن آمده است. روى گرداندن از چيزى، گاهى، به خاطر بىاعتنايى و
قهر كردن و مانند آن است، و گاهى، به خاطر عفو و گذشت بزرگوارانه، و مرتبه بالاترى
از صرفنظر كردن از مجازات است يعنى ترك همه نوع سرزنش.
«صَفْح» به معناى جانب و طرف چيزى، و به معناى عرض و پهنا نيز مىآيد، و در سوره «زخرف»، به معناى اول
است، يعنى آيا ما اين قرآن را كه مايه يادآورى است، از سوى شما بهجانب ديگرى
متمايل سازيم؟ [4]
[صُفْر:]
«كَأَنَّهُ
جِمَالَتٌ صُفْرٌ»
«صُفْر» از مادّه «صُفْرَة» (بر وزن قفل) جمع «أصفر» به معناى چيزى است كه زرد رنگ باشد و گاه به رنگهاى تيره
و متمايل به سياه نيز اطلاق شده، ولى در اينجا مناسب همان معناى اول است؛ زيرا
جرقههاى آتش زرد متمايل به سرخ است. [5]