نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 322
كننده و طاغى و سركش، خواه انسانى يا غير انسانى مىگويند.
مراد از «شيطان» در سوره «حجر» همان موجودات خبيثه متمردند كه مىخواهند به آسمانها بروند و گوشهاى از
اخبار اين عالم ما كه در آسمانها منعكس است، از طريق «استراق سمع» (گوش دادن
مخفيانه) در يابند، و به دوستان خود در زمين برسانند، ولى شهابها همچون تير به سوى
آنها پرتاب مىشوند و آنها را از رسيدن به اين هدف باز مىدارند. [1]
[شِيَع:]
«شِيَعاً لَّسْتَ
مُنْهُمْ»
«شِيَع» از نظر لغت، به معناى فرقهها، دستهها و پيروان افراد مختلف است؛ بنابراين،
مفرد آن «شيعه» به معناى دستهاى است كه پيروى از مكتب يا شخص معينى مىكند.
اين معناى لغوى شيعه است ولى اصطلاحاً معناى خاصى دارد و به كسانى گفته مىشود
كه بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله پيرو مكتب امير مؤمنان على عليه السلام
مىباشند، و نبايد معناى لغوى و اصطلاحى آن را با هم اشتباه كرد.
بنابراين «شِيَع» جمع «شِيْعه» به جمعيت و گروهى گفته مىشود كه: داراى خط مشتركى هستند؛ «راغب» در كتاب
«مفردات» مىگويد: «شِيَع» از مادّه «شياع» به معناى «انتشار و تقويت» است، و «شاع الْخَبَرُ» هنگامى
گفته مىشود كه خبرى متعدد و قوى شود، و «شاعَ الْقَوْمُ» هنگامى گفته مىشود كه
جمعيتى منتشر و فراوان گردند، و «شيعه» به كسانى مىگويند كه: «انسان به وسيله آنها قوى مىشود».
مرحوم «طبرسى» در «مجمع البيان» اصل آن را از «مشايعت» به معناى «متابعت» دانسته و مىگويد: «شيعه» به معناى پيرو و تابع است، و
شيعه على عليه السلام به پيروان او و آنهايى كه اعتقاد به امامتش دارند، گفته
مىشود. حديث معروف «امّ سلمه» از پيامبر صلى الله عليه و آله: شِيْعَةُ عَلِىٍّ هُمُ الْفائِزُونَ يَوْمَ الْقِيامَةِ «پيروان على عليه السلام نجات يابندگان در قيامت هستند»
نيز اشاره به همين معناست.
به هر حال، چه اصل اين كلمه را از «شياع» به معناى انتشار و تقويت بدانيم، يا از «مشايعت» به معناى
متابعت، دليل بر وجود يك نوع همبستگى فكرى و مكتبى در مفهوم «شيعه و تشيّع» است.
ضمناً، تعبير به «شِيَع» درباره اقوام گذشته دليل بر اين است كه آنها در مبارزه
خود با پيامبران به صورت پراكنده عمل نمىكردند، بلكه، داراى خط مشترك و برنامه
واحدى بودند كه با عملكردهاى هماهنگ تقويت مىشد.