نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 318
قلب و لسان و اعضاء است. تعبير به
«شَكُور» در سوره «تغابن» كه يكى از اوصاف خدا است، دليل بر اين است كه
خداوند از بندگانش به وسيله پاداشهاى عظيم، تشكر مىكند. [1]
[شَمَائل:]
«عَنِ الْيَمِيْنِ
وَ الشَّمآئِلِ»
«شَمَائل» از مادّه «شِمال» (جمع «شَمْأَل» بر وزن مشعل به معناى چپ) به صورت جمع آمده است. [2]
«شُواظ»- به گفته «راغب» در «مفردات» و «ابن منظور» در «لسان العرب» و بسيارى از مفسران- به معناى شعلههاى بى دود آتش است، و
بعضى آن را به معناى زبانههاى آتش كه از خود آتش به ظاهر بريده مىشود و سبز رنگ
است، تفسير كردهاند؛ و در هر حال، اين تعبير اشاره به شدت حرارت آن است. [4]
[شَوْب:]
«لَشَوْباً مِّنْ
حَمِيمٍ»
«شَوْب» به معناى چيزى است كه با شىء ديگر، مخلوط شود. [5]
[شورى:]
«أَمْرُهُمْ شُورى
بَيْنَهُمْ»
«شورى» از مادّه «شَوْر» هر گاه مصدر و به معناى «مشاورت» بوده باشد؛ بايد در آيه فوق كلمه «ذو» در تقدير گرفته شود «أَمْرُهُمْ ذُو شُورى بَيْنَهُمْ» آن گونه كه بعضى از مفسران گفتهاند، و يا حمل بر مبالغه و تأكيد شود؛ زيرا
ذكر «مصدر» به جاى «وصف» معمولًا همين معنا را مىرساند. ولى اگر «شورى»، به معناى كارى
كه در آن مشورت مىشود، بوده باشد آن چنان كه «راغب» در «مفردات» گفته «الَامْرُ الَّذِي يُتَشاوَرُ فِيْهِ» ديگر نيازى به تقدير نيست (دقت كنيد). [6]
[شَوكة:]
«أَنَّ غَيْرَ ذاتِ
الشَّوكَةِ»
«شَوكة» به معناى قدرت و شدت است و در اصل از
«شَوك» به معناى خار گرفته شده، سپس به سر نيزههاى
سربازان و بعد از آن به هر گونه اسلحه،
«شَوكة» گفته شده، و از آنجا