نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 314
است؟ مفسران احتمالات مختلفى دادهاند:
جمعى گفتهاند كه دايره «شعوب» گستردهتر از دايره «قبائل» است، همانطور كه
«شعب» امروز بر يك «ملت» اطلاق مىشود.
بعضى «شعوب» را اشاره به «طوائف عجم»، و «قبائل» را، اشاره به «طوائف عرب»
مىدانند. و بالاخره، بعضى ديگر، «شعوب» را از نظر انتساب انسان به مناطق
جغرافيايى، و «قبائل» را ناظر به انتساب او به نژاد و خون، شمردهاند. ولى تفسير
اول، از همه مناسبتر به نظر مىرسد. [1]
[شَغَف:]
«قَدْ شَغَفَها
حُبّاً»
«شَغَف» از مادّه «شغاف» به معناى گره بالاى قلب و يا پوسته نازك روى قلب است، كه به منزله غلافى تمام
آن را در برگرفته و «شَغَفَها حُبّاً» يعنى آن چنان به او علاقمند شده، كه محبتش به درون قلب او
نفوذ كرده، و اعماق آن را در بر گرفته است، و اين اشاره به عشق شديد و آتشين است. [2]
[شُغُل:]
«اليَوْمَ فِى
شُغُلٍ فاكِهُونَ»
«شُغُل» (بر وزن شتر) و «شُغْل» (بر وزن قفل) هر دو به معناى حادثه و حالتى است كه براى
انسان روى مىدهد و او را به خود مشغول مىدارد، خواه مسرتبخش باشد و يا
غمانگيز! [3]
[شفا:]
«عَلى شَفا
حُفْرَةٍ»
«شفا» در اصل لغت به «كناره چاه» و يا خندق و مانند آن گويند، و شايد اطلاق «شفه» بر «لب»
نيز به همين مناسبت باشد.
و همچنين استعمال اين كلمه در بهبودى از بيمارى نيز به خاطر آن است كه انسان
در كناره «سلامت و تندرستى» قرار مىگيرد. [4]
[شفاعت:]
«وَلايُقْبَلُ
مِنْها شَفاعَةٌ»
«شفاعت» از ريشه «شفع» به معناى (جفت) و «ضَمُّ الشَّىْءِ إِلى
مِثْلِهِ» گرفته شده، و نقطه مقابل آن «وَتْر» به معناى تك و
تنها است.
سپس به ضميمه شدن فرد برتر و قوىترى براى كمك به فرد ضعيفتر اطلاق گرديده
است و اين لفظ، در عرف و شرع به دو معناى متفاوت گفته مىشود:
الف) شفاعت در لسان عامه، به اين گفته مىشود كه
شخص شفيع از موقعيت و شخصيت و نفوذ خود استفاده كرده و نظر شخص صاحب قدرتى را در
مورد مجازات زيردستان خود عوض كند. گاهى با استفاده از نفوذ خود يا وحشتى كه از
نفوذ او دارند.
زمانى با پيش كشيدن مسائل عاطفى و تحت تأثير قرار دادن عواطف طرف. و زمان
ديگرى با تغيير دادن مبانى فكرى او، درباره