نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 295
تعبير به «چشم بندى» مىكنيم، كه بر اثر تردستى طرف مقابل، انسان، نمىتواند
حقيقت را درست ببيند، بلكه خلاف آن را احساس مىكند. [1]
[سكن:]
«وَ لَهُ مَا
سَكَنَ فِي اللَّيْلِ»
منظور از «سكن» سكونت به معناى توقف و قرار گرفتن در چيزى است، خواه آن موجود در حال حركت
باشد، يا سكون مثلًا مىگوئيم: ما در فلان شهر ساكن هستيم يعنى در آنجا استقرار
يافته و توقف داريم، اعم از اين كه در خيابانهاى شهر در حال حركت باشيم يا در حال
سكون.
اين احتمال نيز در آيه وجود دارد كه:
«سكون» در اينجا فقط مقابل حركت باشد و از آنجا كه اين دو، از امور نسبى هستند ذكر
يكى ما را از ديگرى بىنياز مىكند. [2]
[سكينه:]
«أَنْزَلَ اللَّهُ
سَكينَتَهُ»
«سكينه» در اصل از مادّه «سكون» به معناى آرامش و اطمينان خاطرى است كه هر گونه شك، دودلى،
ترديد و وحشت را از انسان زائل مىكند، و او را در طوفان حوادث ثابت قدم مىدارد. [3]
«سُلالَةٍ» در اصل به معناى «عصاره و فشرده خالص» هر چيز است و منظور از آن در اينجا
نطفه آدمى است كه در حقيقت عصاره كل وجود او مىباشد، و مبدأ حيات و منشأ تولد
فرزند و ادامه نسل است. [5]
[سلخ:]
«نَسْلَخُ مِنْهُ
النَّهارَ»
«راغب» در «مفردات» مىگويد: «سلخ» به معناى كندن پوست حيوان است، و به كندن «زره» از تن، و
پايان يافتن ماه، نيز اطلاق شده است.
ولى بعضى از مفسران مىگويند: اين، در صورتى است كه «سلخ» با «عَن» متعدى شود و اگر با «مِن» متعدى گردد به معناى خارج ساختن است؛ ولى، دليل روشنى براى
اين تفاوت در كتب لغت نيافتيم هر چند در «لسان العرب» آمده است: «إِنْسَلَخَ النَّهارُ مِنَ اللَّيْلِ خَرَجَ مِنْهُ
خُرُوجاً»؛ ولى،