نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 290
آفتاب آمد دليل آفتاب، وجود او نيز دليل حقانيت او است. [1]
[سَراح:]
«أُسَرِّحْكُنَّ
سَراحاً»
«سَراح» در اصل از مادّه «سرح» (بر وزن شرح) به معناى گياه و درختى است كه برگ و ميوه
دارد، و «سَرَحْتُ الإِبِلَ» يعنى شتر را رها كردم، تا از گياهان و برگ درختان بهره گيرند؛ سپس به معناى
وسيعتر، به معناى هرگونه رها كردن هر چيز و هر شخص اطلاق شده و گاه، به عنوان
كنايه از طلاق دادن نيز مىآيد. «تَسْرِيْحُ
الشَّعْرِ» به شانه زدن مو گفته مىشود كه در آن نيز
معناى رهايى افتاده است. [2]
[سَراح جميل:]
«سَراحاً جَميلًا»
منظور از «سَراح جميل» در آيه مورد بحث، رها كردن زنان توأم با نيكى و خوبى و بدون نزاع و قهر است. [3]
[سُرادِق:]
«أَحاطَ بِهِمْ
سُرادِقُها»
«سُرادِق» يعنى خيمههاى بلند ( «سُرادِق» در اصل از كلمه فارسى سراپرده گرفته شده
است). [4]
[سِراع:]
«مِنَ الأَجْداثِ
سِراعاً»
«سِراع» جمع «سريع» (مثل ظراف و ظريف) به معناى شخص يا چيزى است كه به سرعت حركت مىكند. [5]
[سَرَب:]
«سَبيلَهُ فِي
الْبَحْرِ سَرَباً»
«سَرَب» (بر وزن جَرَب) به گونهاى كه «راغب» در «مفردات» گويد، به معناى راه رفتن در
سراشيبى است. [6]
[سَرد:]
«وَ قَدِّرْ فِي
السَّرْدِ»
«سَرد» در اصل به معناى بافتن اشياء خشن، همانند زره است، جمله «وَ قَدِّرْ فِي السَّرْدِ» مفهومش، همان رعايت كردن اندازههاى متناسب، در حلقههاى زره و طرز بافتن آن
است. [7]
[سُرُر:]
«عَلى سُرُرٍ
مُتَقابِلينَ»
«سُرُر» جمع «سَرير» در اصل به معناى تخت يا صندلى و مانند آن است كه روى آن مىنشينند و مجالس پر
سرورى را برگزار مىنمايند (توجّه داشته باشيد «سُرُر» و «سُرُور» از يك ماده
است).