«سُحْق» (بر وزن قفل) در اصل، به معناى ساييدن و نرم كردن است، و به لباس كهنه نيز
گفته مىشود؛ ولى در اينجا، به معناى دورى از رحمت خدا است. بنابراين، «فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعِيرِ» مفهومش اين است: دوزخيان از رحمت خدا دور باشند و از آنجا كه نفرين خداوند
توأم با تحقق خارجى است، اين جمله دليل بر اين است كه: اين گروه به كلى از رحمت
خدا دورند. [2]
[سَحِيق:]
«في مَكَانٍ
سَحيقٍ»
«سَحِيق» به معناى دور و «سحوق» به درخت نخل بلند گفته مىشود كه شاخههاى آن تا نقطههاى
دور دست آسمان، پيشرفته است. [3]
[سدر:]
«في سِدْرٍ
مَّخْضُودٍ»
«سدر» به گفته بعضى از ارباب لغت: درختى است تناور، كه بلنديش گاهى تا چهل متر
مىرسد، و مىگويند: تا دو هزارسال عمر مىكند (و سايه بسيار سنگين و لطيفى دارد)،
تنها عيب اين درخت ايناست كه، خاردار است، ولى با توصيف به «مخضود» از مادّه «خضد» (بر وزن مجد) به معناى بريدن و گرفتن خار، اين
مشكل نيز در درختان سدر بهشتى حل شده است. [4]
[سُدى:]
«أَن يُتْرَكَ
سُدًى»
«سُدى» (بر وزن هدى) به معناى مهمل، بيهوده و بىهدف است، عرب مىگويد:
«ابلٌ سُدى» در مورد شترى كه بدون ساربان رها شده و هر جا مىخواهد به چرا مىرود. [5]
[سديد:]
«وَ قُولُواْ
قَوْلًا سَديداً»
«سديد» از مادّه «سدّ» به معناى «محكم و استوار» و خلل ناپذير و موافق حق و واقع است. [6]
[سرّ:]
«يَعْلَمُ السِّرَّ
وَ أَخْفَى»
بعضى گفتهاند: «سرّ» آن است كه انسان با ديگرى به طور پنهانى بازگو مىكند.
بعضى گفتهاند: «سرّ» آن است كه انسان در دل دارد.
بعضى ديگر گفتهاند: «سرّ» عملى است كه مخفيانه انجام مىدهد. بعضى گفتهاند: «سرّ»