نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 273
[زَلَق:]
«فَتُصْبِحَ
صَعيداً زَلَقاً»
«زَلَق» به معناى سرزمينى صاف و بدون هيچ گونه گياه است آن چنان كه پاى انسان بر روى
آن بلغزد (امروز براى اين كه شنهاى روان را ثابت كنند و از فرو رفتن آبادىها در
زير طوفانهاى شن جلوگيرى به عمل آورند، سعى مىكنند، گياهان، نباتات و درختانى در
آنها برويانند و به اصطلاح از آن حالت زلق و لغزندگى، بيرون آيد و مهار شود). [1]
«زمهرير» از مادّه «زَمْهَر» به معناى شدت سرما، يا شدت غضب، يا سرخ شدن چشم، بر اثر خشم، مىباشد، و در
اينجا منظور همان معناى اول است. در حديثى آمده است كه در جهنم نقطهاى وجود دارد
كه از شدت سرما اعضاى بدن از هم متلاشى مىشود. [3]
[زند:]
«زند» (بر وزن بند) در اصل به معناى چوب بالائى است كه با آن آتش مىافروزند، و چوب
زيرين را «زنده» و هر دو را «زندان» مىگويند، و جمع «زند» «زناد» است. كبريت و فندك را «زند»
يا «زناد» مىنامند. [4]
[زَنِيم:]
«عُتُلٍّ بَعْدَ
ذلِكَ زَنيمٍ»
«زَنِيم» كسى است كه اصل و نسب روشنى ندارد و او را به قومى نسبت مىدهند، در حالى كه
از آنها نيست، و در اصل از «زنمه» (بر وزن قلمه) به قسمتى از گوش گوسفند مىگويند، كه آويزان
است، گويى جزء گوش نيست و به آن وابسته است. [5]
[زَوَّجْنَاكَها:]
«وَطَراً
زَوَّجْنَاكَها»
تعبير به «زَوَّجْنَاكَها» (او را به همسرى تو در آورديم) دليل بر اين است كه اين ازدواج يك ازدواج الهى
بود، لذا، در تواريخ آمده است كه «زينب» بر ساير همسران پيامبر صلى الله عليه و آله به اين امر
مباهات مىكرد، و مىگفت:
زَوَّجَكُنَّ أَهْلُوكُنَّ وَ زَوَّجْنِى اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ «شما را خويشاوندانتان به همسرى پيامبر صلى الله عليه و
آله درآوردند، ولى مرا خداوند از آسمان به همسرى پيامبر صلى الله عليه و آله خدا
درآورد». [6]