نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 269
كتاب و نوشته است، ولى در قرآن مجيد، در دو مورد از سه موردى كه اين كلمه به
كار رفته، اشاره به «زبور» داود عليه السلام است و بعيد به نظر نمىرسد كه مورد سوم
يعنى آيه مورد بحث نيز به همين معنا باشد. [1]
[زجاجه:]
«في زُجاجَةٍ
الزُّجاجَةُ»
«زجاجه» يعنى «شيشه»، و در اصل به سنگهاى شفاف مىگويند، و از آنجا كه شيشه نيز از
مواد سنگى ساخته مىشود و شفاف است به آن
«زجاجه» گفته شده. و در اينجا به معناى حبابى است كه
روى چراغ مىگذاشتند، تا هم شعله را محافظت كند و هم گردش هوا را، از طرف پايين به
بالا، تنظيم كرده، بر نور و روشنايى شعله بيفزايد. [2]
[زَجْرَة:]
«فَإِنَّمَا هِيَ
زَجْرَةٌ»
«زَجْرَة» از مادّه «زجر»، گاه، به معناى طرد است، و گاه، به معناى فريادى است كه براى راندن گفته
مىشود، و در اينجا منظور معناى دوم، و اشاره به «نفخه دوم» و «صيحه ثانى اسرافيل»
مىباشد. انتخاب تعبير «زَجْرَةٌ واحِدَةٌ» در سوره «نازعات» با توجّه به محتواى اين دو كلمه، اشاره به سرعت و ناگهانى
بودن رستاخيز و سهولت و آسانى آن در برابر قدرت خدا است، كه با يك فرياد آمرانه از
سوى فرشته رستاخيز، يا صور اسرافيل، همه مردگان لباس حيات در تن مىكنند و در عرصه
محشر براى حساب حاضر مىشوند. [3]
[زُحْزِحَ:]
«زُحْزِحَ عَنِ
النَّارِ»
«زُحْزِحَ» در اصل به معناى اين است كه انسان خود را از تحت تأثير جاذبه و كشش چيزى
تدريجاً خارج و دور سازد. [4]
[زَحْف:]
«الَّذينَ
كَفَرُواْ زَحْفاً»
«زَحْف» در اصل به معناى حركت كردن به سوى چيزى است آن چنان كه پاها به روى زمين
كشيده شود، همانند حركت كودك قبل از آن كه راه بيافتد و يا شتر به هنگام خستگى كه
پاى خود را به روى زمين مىكشد؛ سپس به حركت لشكر انبوه نيز گفته شده است؛ زيرا از
دور چنان به نظر مىرسد كه گويى روى زمين مىلغزند و به پيش مىآيند.
در آيه فوق به كار بردن كلمه «زَحْف» اشاره به اين است، كه هر چند دشمن از نظر نفرات و تجهيزات
فراوان، و شما در اقليت، اما