نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 226
گونه طلب و خواستن را شامل مىشود، اعم از اين كه با زبان بخواهد، و يا عملًا
براى به دست آوردن چيزى به پا خيزد، تلاش و كوشش كند. [1]
[دَعاكُم:]
«ثُمَّ إِذا
دَعاكُمْ دَعْوَةً»
تعبير به «دَعاكُم» (شما را فرا مىخواند) اشاره به اين است كه همان طور كه براى تدبير و نظم
جهان يك فرمان او كافى است، براى بعث و نشور و رستاخيز نيز يك دعوت او كفايت
مىكند، مخصوصاً با توجّه به جمله «إِذا
أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ»- كه «اذا» در آن به اصطلاح
براى «مفاجاة» است- روشن مىسازد كه با يك دعوت او همه ناگهان بيرون مىريزند. [2]
[دعاء:]
«الإِنْسانُ مِنْ
دُعاءِ»
«دعاء»، گاه به معناى «خواندن» كسى است، و گاه به معناى «طلب كردن» چيزى است. [3]
[دِفْء:]
«لَكُمْ فيها
دِفْءٌ»
«دِفْء» به معناى هر گونه پوشش است، (با استفاده از پشم و پوست) مانند: لباس، لحاف،
كفش، كلاه، خيمه. [4]
[دَكّ:]
«لِلْجَبَلِ
جَعَلَهُ دَكّاً»
«دَكّ» در اصل، چنان كه «راغب» در «مفردات» مىگويد: به معناى زمين صاف و مستوى است،
بنابراين، منظور از جمله «جَعَلَهُ
دَكّاً» اين است كه كوه را آنچنان متلاشى و نرم كرد،
كه همانند زمين صاف و مستوى شد.
حتى در پارهاى از روايات وارد شده كه كوه به چندين قسمت تقسيم و هر كدام به
گوشهاى پرتاب شد! و يا به كلّى در زمين فرو رفت.
و از آنجا كه براى صاف كردن يك زمين ناهموار بايد آن را درهم بكوبند، در
بسيارى از موارد، اين واژه به معناى كوبيدن شديد به كار رفته است. ولى، از بعضى از
منابع لغت، استفاده مىشود كه اصل معنا «دَكّ» همان كوبيدن و ويران كردن است، و
چون لازمه كوبيدن و ويران كردن، صاف و هموار شدن است، اين واژه در اين معنا نيز به
كار مىرود.
به هر حال، اين كلمه در سوره «حاقّه» به معناى كوبيدن شديد كوهها و زمينهاى ناهموار به يكديگر
است، به گونهاى كه يك باره از هم متلاشى و هموار گردند! و تكرار «دَكّ» در سوره «فجر» براى تأكيد
است. [5]