نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 225
«دَرَسْتَ» از مادّه «درس» به معناى فراگيرى است و اين تهمتى بود كه مشركان به پيامبر صلى الله عليه و
آله مىزدند. [1]
[دَرَسُوْا:]
«وَ دَرَسُوا مَا
فيهِ»
«دَرَسُوا» از مادّه «دَرْس» در لغت، به معناى تكرار چيزى است و از آنجا كه به هنگام مطالعه و فرا گرفتن
چيزى از استاد و معلم، مطالب تكرار مىگردد به آن، درس گفته شده است، و نيز اگر
مىبينيم «كهنگى و فرسودگى» را «درس و اندراس» مىگويند به خاطر آن است كه باد و
باران و حوادث ديگر پىدرپى بر بناهاى كهنه گذشته، و آنها را فرسوده ساخته است. [2]
[دَرْك:]
«إنَّ
الْمُنَافِقينَ فِي الدَّرْكِ»
«دَرْك» (بر وزن مرگ) عميقترين نقطه قعر دريا است و به آخرين ريسمانهايى كه به
يكديگر مىپيوندند و به قعر دريا مىرسند «دَرَك» (بر وزن فلك) گفته مىشود، و
چنين به نظر مىرسد كه همه اينها از معناى «درك كردن» و وصول به چيزى گرفته شده
است.
و گاهى به پلههايى كه به طرف پايين مىرود (مانند پله سرداب) «دَرَك» گفته
مىشود، در برابر پلههايى كه به سمت بالا (مانند پشت بام) مىرود كه به آنها
«درجه» اطلاق مىگردد. [3]
[دَرَك:]
«لا تَخافُ دَرَكاً
وَ لا تَخْشى»
به طنابى كه متصل به طناب ديگرى مىكنند تا به آب برسد «دَرَك» (بر وزن محك) گفته مىشود؛ و همچنين به
خساراتى كه دامنگير انسان مىشود، «درك» مىگويند، «دركات نار» در برابر «درجات
جنت» به معناى مراحل پايين دوزخ است. [4]
[دَرَكات:]
«دَرَكات» جمع «درك» (بر وزن مرگ) به پلههايى گفته مىشود، كه از آن به طرف پايين حركت مىكنند،
لذا در مورد دوزخ، دركات گفته مىشود. «درك» (با سكون وسط) و «درك» (با فتحه) هر
دو به معناى پايينترين عمق نيز آمده، وگاه «درك» (با فتحه) به معناى خسارت و
«درك» (با سكون) به معناى فهميدن و ادراك چيزى (به تناسب رسيدن به عمق و حقيقت آن)
نيز اطلاق شده است. [5]
[دَسَّاها:]
«وَقَدْ خابَ مَنْ
دَسَّاهَا»
«دَسَّاها» از مادّه «دَسّ» در اصل به معناى داخل كردن چيزى توأم با كراهت است، چنان كه قرآن مجيد درباره
عرب جاهلى و زنده به گور كردن دختران مىفرمايد: أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ «آن را با
كراهت و نفرت در خاك پنهان كند» و «دسيسه» به كارهاى مخفيانه زيانبار گفته مىشود. [6]
[دُسُر:]
«عَلى ذاتِ
أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ»
«دُسُر» جمع «دسار» (بر وزن كتاب) چنان كه «راغب» در «مفردات» مىگويد: در اصل به معناى راندن
شديد توأم با قهر است، و از آنجا كه ميخ با ضربههاى شديدى كه بر آن وارد مىشود،
در چوب و مانند آن فرو مىرود، به آن «دسار» گفتهاند، اما بعضى از مفسران اين كلمه را به معناى «طناب» تفسير كرده، و
اشاره به طنابهاى بادبان كشتى و مانند آن مىدانند، ولى معناى اول، مخصوصاً با
توجّه به ذكر «الواح» صحيحتر به نظر مىرسد. [7]
[دَعّ:]
«إِلى نَارِ
جَهَنَّمَ دَعّاً»
«دَعّ» (بر وزن جدّ)، به معناى دفع شديد و راندن توأم با خشونت و عنف است. [8]