نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 206
آنها كه به معناى خارج ساختن موجودات از غيب عدم، به وجود تفسير كردهاند. [1]
[خَتَّار:]
«إِلَّا كُلُّ
خَتَّارٍ كَفُورٍ»
«خَتَّار» از مادّه «ختر» (بر وزن چتر) به معناى پيمانشكنى است. اين كلمه، صيغه مبالغه است؛ چرا كه
مشركان و گنهكاران كراراً در گرفتارىها رو به سوى خدا مىآورند، عهد و پيمانها
با خدا مىبندند و نذرها مىكنند، اما هنگامى كه طوفان حوادث فرو نشست پيمانهاى
خود را پى در پى مىشكنند، و نعمتهاى الهى را به دست كفران مىسپارند. [2]
[خَرَّ:]
«فَاسْتَغْفَرَ
رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعاً»
«خَرَّ» از مادّه «خرير» به معناى سقوط از بلندى و توأم با صدا است، مانند صداى آبشار! و از آنجا كه
افراد سجدهكننده، گويى از بلندى سقوط مىكنند و به هنگام سجده تسبيح مىگويند،
اين تعبير كنايه از سجده كردن آمده است. [3]
[خَرّاص:]
«قُتِلَ
الْخَرَّاصُونَ»
«خَرّاص» از مادّه «خرص» (بر وزن درس)، در اصل به معناى هر سخنى است كه از روى گمان و تخمين گفته شود،
و از آنجا كه چنين سخنانى غالباً دروغ از آب در مىآيد، اين واژه به معناى دروغ
نيز به كار رفته است. [4]
[خَرّاصون:]
«قُتِلَ
الْخَرَّاصُونَ»
«خَرَّاصُون»، كسانى هستند كه حرفهاى بىپايه و بىسر و ته مىزنند، و منظور در اينجا- به
قرينه آيات بعد- آنهايى هستند كه درباره قيامت با سخنان بىپايه و دور از منطق،
قضاوت كنند. [5]
[خرج، خراج:]
«خَرْجاً فَخَراجُ»
«خرج» و «خراج» از مادّه «خروج» به معناى چيزى است كه از مال انسان و يا از زمين زراعتى خارج مىگردد، ولى
«خرج» معناى وسيعترى از «خراج» دارد. «خرج» چنان كه «راغب» در «مفردات» مىگويد:
نقطه مقابل «دخل» است، ولى «خراج» معمولًا ماليات يا مال الاجارهاى است كه
براى زمين تعيين مىشود. [6]
[خردل:]
«حَبَّةٍ مِّنْ
خَرْدَلٍ»
«خردل» گياهى است داراى دانههاى سياه بسيار كوچك كه در كوچكى و حقارت،