نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 204
[خاشعون:]
«فِى صَلاتِهِمْ
خاشِعُونَ»
«خاشعون» از مادّه «خشوع» به معناى حالت تواضع و ادب جسمى و روحى است كه در برابر شخص بزرگ يا حقيقت
مهمى در انسان پيدا مىشود، و آثارش در بدن ظاهر مىگردد. [1]
[خاشِعَةً:]
«تَرَى الأَرْضَ
خاشِعَةً»
«خاشِعَةً»، از مادّه «خشوع» در اصل به معناى تضرع و تواضعِ توأم با ادب است، و به كار بردنِ اين تعبير،
در مورد زمين خشكيده، در حقيقت يك نوع كنايه است. [2]
[خاطِئَة:]
«وَالْمُؤْتَفِكَاتُ بِالْخاطِئَةِ»
«خاطِئَة» به معناى خطا است (معناى مصدرى دارد) و مراد از خطا در اينجا، شرك و كفر و
ظلم و فساد و انواع گناهان است. [3]
[خالِف:]
«بِمَقْعَدِهِمْ
خِلافَ»
«خالِف» به معناى «متخلف» است، و اشاره به كسانى است كه در ميدان جهاد، با عذر و يا بدون عذر، شركت
نداشتند.
بعضى نيز گفتهاند: «خالِف»، به معناى «مخالف» است؛ اشاره به اين كه شما هم
برويد و با گروه مخالفان همصدا شويد. اين كلمه را به معناى «فاسد» نيز تفسير
كردهاند؛ چه اين كه در لغت، «خلوف» به معناى فساد و
«خالف» به معناى فاسد آمده است.
اين احتمال نيز وجود دارد كه همه معانى بالا از اين كلمه در آيه فوق اراده شده
باشد؛ چرا كه گروه منافقان و دوستان آنان، داراى تمام اين صفات رذيله بودهاند. [4]
[خامد:]
«حَصِيداً
خامِدِينَ»
«خامد» در اصل از مادّه «خُمود» (بر وزن جنود) به معناى خاموش شدن آتش است، سپس به هر چيزى
كه از جوش و خروش و سر و صدا بيفتد اطلاق شده است. [5]
[خاويه:]
«فَتِلْكَ
بُيُوتُهُمْ خاوِيَةَ»
«خاويه» از مادّه «خواء» (بر وزن هواء) گاه، به معناى ساقط گشتن و ويران شدن است، و گاه به معناى خالى
شدن؛ اين تعبير در مورد ستارگان (شهب) كه سقوط مىكند نيز آمده، مىگويند: «خوى النجم» يعنى ستاره
سقوط كرد.
«راغب» در «مفردات» مىگويد: معناى اصلى «خوى» خالى شدن است، اين تعبير