نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 197
نمىگيرد، بلكه تنها به گوشتى گفته مىشود كه روى سنگها مىگذارند، و در كنار
آتش قرار مىدهند، و بى آن كه آتش به آن اصابت كند، نرم، نرم بريان و پخته مىشود. [1]
[حَنِيف:]
«مِلَّةَ
إِبْراهيمَ حَنيفاً»
«حَنِيف» از مادّه «حنف» (بر وزن هدف) به معناى تمايل پيدا كردن از گمراهى به درستى و راستى است، به
معناى كسى است كه از اديان باطل به سوى حق گراييده است، و نيز به معناى خالص است
چنان كه شرح آن در ذيل آيه 67 سوره «آل عمران»، بيان گرديد، و در اصطلاح قرآن، به
كسى گفته مىشود كه از آئين باطل زمان خود روى گرداند و به آئين حق توجّه كند. كسى
كه از «انحراف» به «راستى و استقامت» مىگرايد، از آئينها و روشهاى منحرف چشم
مىپوشد، و متوجّه آئين مستقيم خداوند مىشود، همان آئينى كه موافق فطرت است، و به
خاطر همين موافقتش با فطرت، صاف و مستقيم است.
بنابراين، يك نوع اشاره به فطرى بودن توحيد در درون آن نهفته است، زيرا انحراف
چيزى است كه بر خلاف فطرت باشد (دقت كنيد).
و به خاطر همين هماهنگى، صراط مستقيم محسوب مىشود. بنابراين، در تعبير «حنيف»
اشاره لطيفى به فطرى بودن توحيد نيز شده است. [2]
[حواريون:]
«قالَ
الْحَوارِيُّونَ»
«حواريون» جمع «حَوارىّ» از مادّه «حَوَر» به معناى شستن و سفيد كردن است و گاهى به هر چيز سفيد نيز اطلاق مىشود و لذا
غذاهاى سفيد را عرب «حوارى» مىگويد؛ و حوريان بهشتى را نيز به اين جهت «حورى»
مىگويند كه سفيد پوستاند يا سفيدى چشمانشان درخشنده (و سياهى آن كاملًا سياه
است). [3]
[حَوايا:]
«ظُهُورُهُمآ أَوِ
الْحَوايآ»
«حَوايا» جمع «حويّة» (بر وزن قضيّه) به معناى مجموعه محتويات شكم حيوان است كه به صورت يك كره و
به معناى «امعاء» مىباشد. [4]