نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 198
است كه انسان را به گناه مىكشاند، و از آنجا كه تجاوزهاى سرپرستان به اموال
يتيمان، غالباً بر اثر نياز و يا به بهانه احتياج صورت مىگيرد، در آيه فوق به جاى
كلمه «اثم» (گناه)، كلمه «حُوبْ» به كار رفته است، تا اشاره به اين حقيقت بوده
باشد. [1]
[حور:]
«وَ زَوَّجْنَاهُمْ
بِحُورٍ عِينٍ»
«حور» جمع «حوراء» و «احور» به كسى گفته مىشود كه سياهى چشمش كاملًا مشكى، و سفيدى آن كاملًا شفاف باشد،
و يا به طور كلى كنايه از جمال و زيبايى كامل است؛ چرا كه زيبايى، بيش از همه در
چشمان، تجلى مىكند، و به اين ترتيب، كلمه «حور» بر مذكر و مؤنث هر دو اطلاق مىشود، و مفهوم گستردهاى
دارد كه همه همسران بهشتى را شامل مىشود؛ همسران زن براى مردان با ايمان و همسران
مرد براى زنان مؤمن (دقت كنيد). [2]
[حِوَل:]
«لا يَبْغُونَ
عَنْها حِوَلًا»
«حِوَل» (بر وزن ملل) معناى مصدرى دارد و به معناى «تحول» و نقل مكان است. [3]
[حَىّ:]
«لا إِلهَ إِلَّا
هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ»
«حَىّ» از مادّه «حيات» به معناى زندگى است، و اين واژه مانند هر صفت مشبّهه ديگر، دلالت بر دوام و
ثبات دارد و بديهى است كه حيات در خداوند حيات حقيقى است؛ چرا كه حياتش عين ذات او
است، نه همچون موجودات زنده در عالم خلقت كه حيات آنها عارضى است و لذا گاهى
زندهاند و سپس مىميرند، اما در خداوند چنين نيست. [4]
[حِين:]
«وَ مَتاعاً إِلى
حينٍ»
«حِين» به معناى وقت، در سوره «يس»، اشاره به پايان زندگى انسان و اجل او است، و بعضى، آن را
به پايان جهان تفسير كردهاند. [5]
[حيوان:]
«لَهِيَ
الْحَيَوانُ»
«حيوان» (بر وزن ضربان) به اعتقاد جمعى از مفسران و ارباب لغت، به معناى حيات است
(معناى مصدرى دارد). اين كلمه در اصل از «حى» گرفته شده و «حييان» بوده كه ياء دوم
تبديل به «واو» گشته و «حيوان» شده است. [6]