نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 176
مىكند؛ سپس «حافره» به عنوان كنايه در حالت نخستين استعمال شده؛ زيرا انسان
از راهى كه مىرود، زمين را با پاى خود حفر مىكند و جاى پاى او باقى مىماند و
هنگامى كه باز مىگردد در همان «حفرههاى نخستين» گام مىنهد و لذا اين واژه به
معناى «حالت اول» آمده است.
بايد توجّه داشت كه اسم فاعل در اينجا به معناى اسم مفعول و «حافِرَة» به
معناى «محفورة» است. [1]
[حاق:]
«فَحاقَ بِالَّذينَ
سَخِرُوا»
«حاق» از مادّه «حوق» در اصل به معناى «وارد شدن و نازل شدن واصابت كردن و احاطه نمودن» است، بعضى
گفتهاند كه اصل آن «حق» (به معناى تحقق يافتن) بوده است كه «قاف» اول تبديل به
«واو» و سپس به «الف» شده است! [2]
[حاقَ بِهِمْ:]
«وَ حاقَ بِهِم ما
كَانُوا»
«حاقَ بِهِمْ» به معناى «وارد شد بر آنها» مىباشد. اما بعضى مانند: «قرطبى» در ذيل آيه
مورد بحث، و «فريد وجدى» در تفسيرش، به معناى احاطه كردن گرفتهاند، و مىتوان
معناى جامعى براى آن ذكر كرد، كه هم وارد شدن را بگيرد و هم احاطه كردن را. [3]
[حام:]
«وَ لا وَصيلَةٍ وَ
لا حامٍ»
«حام»، اسم فاعل از مادّه «حمايت» به معناى حمايتكننده، به حيوان نرى مىگفتند كه از وجود
آن براى تلقيح حيوانات ماده استفاده مىشد، هنگامى كه ده بار از آن براى تلقيح استفاده
مىكردند، و هر بار فرزندى از نطفه آن به وجود مىآمد، مىگفتند كه اين حيوان پشت
خود را حمايت كرده يعنى كسى حق سوار شدن بر آن را ندارد (يكى از معانى «حمى»،
نگاهدارى و جلوگيرى و ممنوعيت است). [4]
[حامِيَة:]
«نَارٌ حامِيَةٌ»
«حامِيَة» از مادّه «حَمْى» (بر وزن نفى) به معناى شدت حرارت است و در اينجا اشاره به سوزندگى فوق العاده
آتش دوزخ است. [5]
[حَبّ:]
«فالِقُ الْحَبِّ
وَ النَّوَى»
«حَبّ» و «حَبّة» به معناى دانههاى خوراكى و غذايى است، مثل گندم و جو و آنچه كه قابل درو
كردن است.