«جَواب» جمع «جابيه» از مادّه «جَوْب» به معناى حوض آب است، و از اين تعبير استفاده مىشود كه ظرفهاى بسيار عظيم
غذاخورى، كه هر كدام همچون حوضى بود براى سليمان عليه السلام، تهيه مىديدند، تا
گروه كثيرى بتوانند اطراف آن بنشينند و از آن غذا بخورند، و اگر فراموش نكرده
باشيم، در زمانهاى كمى قديم نيز، بر سر سفرهها از مجمعهاى بزرگ براى خوردن غذا
به صورت دستهجمعى استفاده مىشد، و در حقيقت سفره آنها، همان ظرف بزرگ بود، و مثل
امروز ظرفهاى مستقل و جداى از يكديگر معمول نبود. [3]
[جَوار:]
«وَ مِنْ آياتِهِ
الْجَوارِ»
«جَوار» جمع «جاريه» توصيفى است براى «سفن» به معناى «كشتىها» كه به خاطر اختصار در تقدير است،
زيرا آنچه بيشتر مورد توجّه است، همين جريان و حركت كشتيهاست، به همين جهت، روى
همين وصف تكيه شده است (دقت كنيد). و اين كه، «كنيز» را «جاريه» مىگويند، به خاطر
حركت و كوشش او در انجام خدمات است، و نيز اگر به دختر جوان «جاريه» گفته مىشود
به خاطر جريان نشاط جوانى در وجود او است.
«جَوار» جمع
«جاريه» به معناى رونده سريع است. [4]
[جوارح:]
«مَا عَلَّمْتُمْ
مِّنَ الْجَوارِحِ»
«جوارح» در اصل، از مادّه «جرح» گرفته شده كه گاهى به معناى «كسب» و گاهى به معناى «زخم»
است، و به همين دليل به حيوانات صياد، اعم از پرندگان و غير پرندگان «جارحه» گفته
مىشود، كه جمع آن «جوارح» است.
يعنى حيوانى كه به صيد خود زخم وارد مىكند، و يا حيوانى كه براى صاحب خود كسب
مىنمايد.
و اگر به اعضاى بدن جوارح گفته مىشود، به خاطر آن است كه انسان به وسيله آنها