«جُنُود» جمع «جُند» در اصل به معناى زمينى است كه داراى سنگهاى بزرگ و روى هم انباشتهاى باشد،
سپس به هر چيز متراكم و چشمگير اطلاق شده و معمولًا به انبوه لشكر «جُند»
مىگويند. [4]
[جُنَّه، جِنَّه:]
«مَا بِصاحِبِهِمْ
مِّن جِنَّةٍ»
«جنّة» در اصل از مادّه «جنّ» (بر وزن فنّ) به معناى پوشاندن چيزى است و از آنجا كه سپر،
انسان را در مقابل ضربات دشمن مىپوشاند به آن «جُنّه» و «مِجَنّ» و «مِجَنَّه»
مىگويند.
«جِنَّة» به معناى «جنون» در اصل از مادّه «جَنّ» (بر وزن ظنّ) به معناى ستر و پوشش است، و از آنجا كه
«مجنون» چنان است كه گويى عقلش پوشيده شده، اين تعبير درباره او به كار مىرود، و
به هر حال نكته قابل ملاحظه اينجاست كه گويا مىخواهد اين حقيقت را بيان كند كه
دعوتكننده به انديشه و بيدارى فكر، چگونه ممكن است خود مجنون باشد، و همين كه
منادى تفكر است، خود دليل بر نهايت عقل و درايت اوست. [5]
[جَنى:]
«وَ جَنَى
الْجَنَّتَيْنِ دانٍ»
«جَنى» از مادّه «جَنَىَ» (بر وزن بقا) به معناى ميوهاى است كه، موقع چيدن آن فرا رسيده. [6]