نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 160
[جانّ:]
«تَهْتَزُّ
كَأَنَّها جَآنٌّ»
«جانّ» از همان «جنّ» به معناى موجود ناپيدا است؛ زيرا مارهاى كوچك و باريك غالباً به صورت مخفيانه
و ناپيدا در لابلاى علفها و شيارهاى باريك زمين، حركت مىكنند و خود را مخفى
مىدارند. [1]
[جانب:]
«وَ نَأى
بِجانِبِهِ»
«جانب» از مادّه «جَنْب» به معناى پهلو مىباشد. [2]
[جاهَداك:]
«جاهَداكَ
لِتُشْرِكَ»
تعبير به «جاهَداك»، از مادّه «مُجاهَدَة» مفهومش به كار گرفتن نهايت تلاش و كوشش و اصرار آنها است. [3]
[جاؤُا:]
«فَقَدْ جآؤُ
ظُلْماً وَ زُوراً»
«جاؤُا» از مادّه «مجيىء» معمولًا به معناى «آمدن» است، ولى، در سوره «فرقان» آيه 4، به معناى «آوردن» آمده است. همان گونه
كه در آيه 81 سوره «يونس» مىخوانيم كه موسى به ساحران گفت: ما جئتم به السحر «آنچه شما آوردهايد سحر
است». [4]
[جُبّ:]
«وَأَلْقُوهُ في
غَيابَتِ الْجُبِّ»
«جُبّ» به معناى چاهى است كه آن را سنگچين نكردهاند؛ و شايد غالب چاههاى بيابانى
چنين بوده است. و «غيابت» به معناى نهانگاه داخل چاه است كه از نظرها غيب و پنهان است. اين تعبير گويا
اشاره به محلى است كه در چاههاى بيابانى معمول است، و آن اين كه در قعر چاه،
نزديك به سطح آب، در داخل بدنه چاه، محل كوچك طاقچهمانندى درست مىكنند، كه اگر
كسى به قعر چاه برود بتواند داخل آن بنشيند و ظرفى را كه با خود برده پر از آب
كند، بى آن كه خود وارد آب شود و طبعاً از بالاى چاه كه نگاه كنند اين محل درست
پيدا نيست و به همين جهت، از آن تعبير به
«غيابت» شده است. و در محيط ما نيز چنين چاههايى وجود
دارد. [5]
[جبّار:]
«كُلِّ جَبَّارٍ
عَنِيدٍ»
«جبّار» از مادّه «جَبْر» به كسى مىگويند كه از روى خشم و غضب مىزند، مىكشد و نابود مىكند، و پيرو
فرمان عقل نيست.
به تعبير ديگر، جبّار كسى است كه ديگرى را مجبور به پيروى خود مىكند و يا