نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 141
است؛ ثلاثى مجرد آن متعدى به يك مفعول مىشود (لقى) و ثلاثى مزيد آن، متعدى به
دو مفعول. در آيه مورد بحث، خداوند فاعل است و القاء كننده قرآن، پيامبر مفعول
اول، و قرآن مفعول ثانى، و در اينجا چون به صورت فعل مجهول آمده، مفعول اول به جاى
فاعل نشسته، و مفعول دوم صريحاً در كلام آمده است. [1]
«تِلْكَ» در لسان عرب، براى اشاره به دور است، و كراراً گفتهايم كه اين تعبير مخصوصاً
كنايه از عظمت و اهميت اين آيات است، گويى در اوج آسمانها و در نقطه دوردستى قرار
گرفته است. [3]
[تَلْمِزُوا:]
«لا تَلْمِزُوا
أَنْفُسَكُمْ»
«تَلْمِزُوا» از مادّه «لمز» (بر وزن طنز)، به معناى عيبجوئى و طعنه زدن است. [4]
[تَلْوُوا:]
«إِن تَلْوُوا أَوْ
تُعْرِضُوا»
«تَلْوُوا» از مادّه «لَىّ» (بر وزن طىّ) به معناى «جلوگيرى و تأخير» است و در اصل، به معناى «پيچيدن و
تاب دادن» آمده است. [5]
[تَلَّهُ:]
«فَالتَّالِياتِ
ذِكْراً»
«تَلَّهُ» از مادّه «تلّ» در اصل به معناى «مكان مرتفع» است و «تَلَّهُ لِلْجَبِينِ» مفهومش اين است كه
او را بر مكان مرتفعى به يك طرف صورت بر زمين افكند. [6]
[تَلَهّى:]
«فَأَنْتَ عَنْهُ
تَلَهّى»
«تَلَهّى» از مادّه «لَهْو» به معناى كار سرگرم كننده است و در اينجا به معناى غافل شدن و به ديگرى
پرداختن، و در حقيقت نقطه مقابل «تَصَدّى» است. [7]
[تَمْاثِيل:]
«مَا هذِهِ
التَّمَاثيلُ»
«تماثيل» جمع «تمثال» به معناى عكس يا مجسمه بىروح است و به معناى «نقش و عكس» نيز آمده است. [8]