«تُكِنُّ» از مادّه «كِنّ» (بر وزن جنّ) به چيزى گفته مىشود كه اشياء را در آن محفوظ و مستور مىدارند
و منظور، رازها، انديشهها و توطئههايى است كه كفار در دل پنهان مىداشتند. [2]
[تلاوت:]
«راغب» در كتاب «مفردات»، در ذيل
مادّه «تلاوت» مىگويد: مراد از «يَتْلُونَهُ حَقَّ
تِلاوَتِهِ» اين است كه با علم و عمل از آيات قرآن، پيروى
مىكنند يعنى «تلاوت» مفهومى بالاتر از مفهوم «قرائت» دارد و با يك نوع تدبر و تفكر و عمل همراه است. [3]
[تَلَظّى:]
«فَأَنْذَرْتُكُمْ
نَاراً تَلَظّى»
«تَلَظّى» از مادّه «لظى» (بر وزن قضا) به معناى شعله خالص است. و مىدانيم كه شعلههاى خالص و خالى از
هر گونه دود، گرما و حرارت بيشترى دارد، و گاه واژه «لظى» به خود جهنم نيز اطلاق شده است.
«تَلَظَّى» در اصل «تَتَلَظَّى» بوده،
كه يكى از دو «تا» براى تخفيف افتاده است. [4]
[تِلْقاءَ:]
«تِلْقآءَ أَصْحابِ
النَّارِ»
«تِلْقاءَ» در اصل- به گفته بعضى از مفسران و اهل ادب- مصدر يا اسم است و به معناى
مقابله مىآيد، ولى بعداً به معناى ظرف مكان به كار رفته، يعنى مكان مقابله و جهت
رو به رو. و در سوره «يونس» و مانند آن به معناى ناحيه و نزد، مىآيد؛ يعنى: من از
ناحيه و از نزد خودم نمىتوانم آن را تغيير دهم. [5]
[تَلْقَفُ:]
«فَإِذا هِيَ
تَلْقَفُ»
«تَلْقَفُ» از مادّه «لقف» (بر وزن وقف) به معناى بلعيدن و برگرفتن چيزى با قدرت و سرعت است، خواه به
وسيله دهان و دندان باشد، يا به وسيله دست، ولى در پارهاى از موارد به معناى
بلعيدن نيز آمده است، در آيه مورد بحث، نيز ظاهراً به همين معناست. و در فارسى از
آن به «ربودن» تعبير مىشود و در سوره «شعراء» منظور گرفتن با دهان است. [6]