نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 137
[تَقْرِضُ:]
«وَإِذَا غَرَبَتْ
تَّقْرِضُهُمْ ذاتَ الشِّمَالِ»
«تَقْرِضُ» كه معناى «قطع كردن» و بريدن دارد، مفهوم مأموريت را در بر دارد، و از اين
گذشته «تَقْرِضُ» قطع و پايان را كه در مفهوم غروب نهفته است نيز، مشخص مىكند. [1]
[تَقْشَعِرُّ:]
«تَقْشَعِرُّ
مِنْهُ جُلُودُ»
«تَقْشَعِرُّ» از مادّه «قشعْرِيْرَه» است كه ارباب لغت و مفسران، معانى مختلفى براى آن ذكر كردهاند كه چندان از
هم دور نيست؛ بعضى، آن را به معناى جمع شدن پوست تن (حالتى كه به هنگام ترس به
انسان دست مىدهد) و بعضى، به معناى لرزشى كه بر اندام در اين هنگام مىافتد،
دانستهاند. و بعضى، آن را به معناى راست شدن مو بر بدن مىدانند، كه در حقيقت،
همه اينها لازم و ملزوم يكديگر است. [2]
[تَقَطَّعُوا:]
«وَ تَقَطَّعُوا
أَمْرَهُم»
«تَقَطَّعُوا» از مادّه «قطع» مىباشد و به معناى جدا كردن قطعههايى از يك موضوع به هم پيوسته است، و با
توجّه به اين كه از باب «تفعّل» آمده كه به معناى پذيرش مىآيد، مفهوم جمله اين
چنين مىشود كه آنها در برابر عوامل تفرقه و نفاق تسليم شدند، جدايى و بيگانگى از
يكديگر را پذيرا گشتند، به يكپارچگى فطرى و توحيدى خود پايان دادند و در نتيجه
گرفتار آن همه شكست، ناكامى و بدبختى شدند. [3]
[تَقْطَعُونَ السَّبِيلَ:]
«تَقْطَعُونَ
السَّبيلَ»
جمعى از مفسران در تفسير جمله «وَ
تَقْطَعُونَ السَّبِيلَ» احتمالات ديگرى نيز ذكر
كردهاند؛ از جمله: با توجّه به تاريخچهاى كه ذكر شد، آن را به معناى قطع كردن
راه مردم در سفرهايشان به آن منطقه تفسير كردهاند، چرا كه كاروانيان براى اين كه
از شر اين قوم در امان بمانند، چارهاى نداشتند جز اين كه از بيراهه بروند تا به
دست اين بىراهان گرفتار نشوند.
بعضى ديگر آن را به معناى «سرقت اموال» مردم تفسير كردهاند، ولى تفسير اول،
كه در بالا ذكر شد، مناسبتر به نظر مىرسد، چرا كه يكى از فلسفههاى تحريم «لواط» طبق صريح
روايات، خطر قطع نسل آدمى است. [4]