نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 136
مصائب سخت و سنگين نيز به شوخى مىپردازد، بنابراين، منظور شوخى به خاطر مصيبت
است. [1]
[تُفَنِّدُون:]
«لَوْ لآأَنْ
تُفَنِّدُونِ»
«تُفَنِّدُون» از مادّه «فَنَد» (بر وزن نمد) به معناى ناتوانى فكر و سفاهت و بعضى به معناى دروغ دانستهاند
و در اصل به معناى فساد است؛ بنابراين جمله «لولا أن تفنّدون» يعنى: اگر مرا سفيه و فاسد
العقل نخوانيد. [2]
[تفويض:]
«وَ أُفَوِّضُ
أَمْري»
«تفويض» چنان كه «راغب» در «مفردات» مىگويد: به معناى «رد كردن» است؛ بنابراين،
«تفويض امر به خدا» به معناى واگذار نمودن كار خويش به او است، نه به اين معنا كه
انسان دست از تلاش و كوشش بردارد، كه اين به طور مسلم تحريفى است در معناى
«تفويض»، بلكه به اين معناست كه نهايت كوشش و تلاش و جهاد را به كار گيرد، و
هنگامى كه در برابر موانع سخت قرار گرفت، وحشت نكند، دستپاچه نشود، و دلسرد
نگردد، بلكه كار خود را به خدا واگذارد، و با عزمى راسخ به جهاد و تلاش ادامه دهد.
«تفويض» گر چه از نظر مفهوم، با «توكل» شباهت زيادى دارد، ولى مرحله اى برتر از آن
است؛ چرا كه «حقيقت توكل» خدا را وكيل خويش دانستن است، ولى «تفويض» مفهومش
واگذارى مطلق به او است، زيرا بسيار مىشود كه انسان وكيلى انتخاب مىكند ولى به
نظارت خويش نيز ادامه مىدهد، اما در مقام تفويض هيچ نظرى از خود ندارد. [3]
[تَفِيضُ:]
«تَفيضُ مِنَ
الدَّمْعِ»
«تَفِيضُ» از مادّه «فيضان»، به معناى ريزش بر اثر پر شدن است، هنگامى كه انسان ناراحت مىشود، اگر
ناراحتى زياد شديد نباشد، چشمها پر از اشك مىشود، بى آن كه جريان يابد؛ اما
هنگامى كه ناراحتى به مرحله شديد رسد، اشكها جارى مىشود. [4]
[تَقاسَمُوا:]
«قالُوا تَقاسَمُوا
بِاللَّهِ»
«تَقاسَمُوا» فعل امر است، يعنى همگى شركت كنيد در سوگند ياد كردن و تعهد كنيد بر انجام
اين توطئه بزرگ، تعهدى كه بازگشت و انعطافى در آن نباشد. [5]