نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 133
به هنگام معامله باشد، و يا غير آن، البته، انسانها و غير انسانها در اين
دنيا نيز، دائماً در محضر خدا هستند، ولى، اين مطلب در قيامت ظهور و بروز بيشترى
دارد. فىالمثل؛ حاكميت خداوند بر عالم هستى دائمى است، ولى اين حاكميت در اين روز
از هر زمان آشكارتر است. [1]
[تُعَزِّرُوهُ:]
«وَ تُعَزِّرُوهُ
وَ تُوَقِّرُوهُ»
«تُعَزِّرُوهُ» از مادّه «تعزير» در اصل به معناى «منع» است، سپس به هر گونه دفاع و نصرت و يارى كردن در مقابل
دشمنان، اطلاق شده است.
به بعضى از مجازاتهايى كه مانع از گناه مىشود نيز «تعزير» مىگويند. مطابق
اين تفسير ضميرى كه در «تُعَزِّرُوهُ» آمده، به شخص پيامبر صلى الله عليه و آله
باز مىگردد، و هدف از آن دفاع از او در مقابل دشمن، و تعظيم و بزرگداشت او است
(اين تفسير را «شيخ طوسى» در «تبيان» و «طبرسى» در «مجمع
البيان» و بعضى ديگر برگزيدهاند).
اما جمعى از مفسران معتقدند كه تمام ضميرهاى آيه به خداوند باز مىگردد، و
منظور از «تعزير» در اينجا، يارى دين خدا، و بزرگداشت او و آئين او است؛ دليل آنها در انتخاب
اين تفسير، هماهنگ شدن تمام ضميرهاى موجود در آيه است. ولى تفسير اول مناسبتر به
نظر مىرسد. [2]
[تَعس:]
«الَّذِينَ
كَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ»
«تَعس» (بر وزن نحس) به معناى لغزيدن و به رو در افتادن است. و اين كه بعضى آن را به
«هلاكت و انحطاط» تفسير كردهاند، در واقع لازمه آن است. [3]
[تعصّب:]
«تعصّب» در اصل، از مادّه «عصب» به معناى پىهايى است كه مفاصل را به هم ارتباط مىدهد،
سپس هر گونه ارتباط و به هم پيوستگى را تعصب و عصبيت ناميدهاند، اما معمولًا اين
لفظ در مفهوم افراطى و مذموم آن به كار مىرود. [4]
[تَعِيَها:]
«وَ تَعِيَهآ
أُذُنٌ واعِيَةٌ»
«تَعِيَها» از مادّه «وعى» (بر وزن سعى) آن گونه كه «راغب» در «مفردات» و «ابن منظور» در «لسان العرب» گفتهاند: در اصل، به معناى نگهدارى چيزى در قلب است؛ سپس،
به هر ظرفى «وعاء» گفته شده است؛ چون چيزى را در خود نگه مىدارد. و در آيه مورد بحث، اين صفت
براى گوشها ذكر