«تسبيح» به معناى منزه شمردن خداوند از هر گونه عيب و نقص است. [2]
[تَسْرَحُون:]
«وَ حينَ
تَسْرَحُونَ»
«تَسْرَحُون» از مادّه «سروح» به معناى بيرون كردن چهار پايان به هنگام صبح به سوى چراگاه است. [3]
[تَسْعى:]
«فَإِذا هِيَ
حَيَّةٌ تَسْعى»
«تَسْعى» از مادّه «سعى» به معناى راه رفتن سريع است كه به مرحله دويدن نرسد. [4]
[تَسْنِيم:]
«تَسْنِيم و سلسبيل» به معناى چشمه شراب طهور و عسل مصفّى است. [5]
[تَسَوَّرُوا:]
«إِذْ تَسَوَّرُوا
الْمِحْرابَ»
«تَسَوَّرُوا» از مادّه «سور» به معناى ديوار بلندى است كه اطراف خانه يا شهر را گرفته باشد، ولى بايد
توجّه داشت كه اين ماده در اصل به معناى «پريدن و بالا رفتن» است. [6]
[تسويل:]
«سَوَّلَ لَهُمْ وَ
أَمْلَى لَهُمْ»
«تسويل» معناى «ترغيب و تشويق» نسبت به امورى كه به آن حريص است، و نسبت اين امر به
شيطان، به خاطر وسوسههايى است كه در جان انسان مىكند، و مانع هدايت او مىشود. [7]
[تُسِيمُونَ:]
«شَجَرٌ فيهِ
تُسيمُونَ»
«تُسِيمُونَ» از مادّه «إِسامَه» به معناى چراندن حيوانات است و مىدانيم حيوانات هم از گياهان زمين استفاده
مىكنند، هم از برگهاى درختان. [8]
[تُشاقُّونَ:]
«كُنْتُمْ
تُشَآقُّونَ فيهِمْ»
«تُشاقُّونَ» از مادّه «شقاق» به معناى مخالفت و دشمنى است و اصل آن از مادّه «شَقّ» به معناى نصف كردن (و شكاف ايجاد نمودن) آمده
است. [9]
[تَشْخَصُ:]
«تَشْخَصُ فيهِ
الْأَبْصارُ»
«تَشْخَصُ» از مادّه «شُخُوص» به معناى از حركت افتادن چشم و به نقطهاى خيره شدن است. [10]