تعبير به «تَتَوَفَّاهُم» (روح آنها را دريافت مىدارند) تعبير لطيفى است درباره مرگ، اشاره به اين كه
مرگ به معناى فنا و نيستى و پايان همه چيز نيست، بلكه انتقالى است از يك مرحله به
مرحله بالاتر. [2]
[تَثْرِيب:]
«لا تَثْريبَ
عَلَيْكُمُ»
«تَثْرِيب» در اصل از مادّه «ثرب» (بر وزن سرو) به پوسته نازكى از پيه مىگويند كه روى معده
و رودهها را مىپوشاند و «تثريب» به معناى كنار زدن آن است، سپس به معناى سرزنش و توبيخ و
ملامت آمده، گويى با اين كار پرده گناه از چهره طرف كنار زده مىشود. [3]
[تَثْقَفَنَّهُمْ:]
«تَثْقَفَنَّهُمْ
فِي الْحَرْبِ»
«تَثْقَفَنَّهُمْ» از مادّه «ثَقْف» (بر وزن سقف) به معناى درك كردن چيزى از روى دقت و با سرعت
است، اشاره به اين كه بايد از موضعگيرىهاى آنها به سرعت و با دقت آگاه شوى و پيش
از آن كه تو را در يك جنگ غافلگيرانه گرفتار كنند، مانند صاعقه بر سر آنها فرود
آئى. [4]
[تَجْئَرُونَ:]
«فَإِلَيْهِ
تَجْئَرُونَ»
«تَجْئَرُونَ» در اصل از مادّه «جُؤار» (بر وزن غبار) به معناى آواى چهار پايان و وحوش است كه
بىاختيار به هنگام درد و رنج سر مىدهند و سپس به عنوان كنايه در همه نالههايى
كه بىاختيار از درد و رنج برمىخيزد به كار رفته است. [5]
[تُجادِلُ:]
«قَوْلَ الَّتي
تُجادِلُكَ»
«تُجادِلُ» از «مجادله» از مادّه «جدل» گرفته شده كه در اصل به معناى تابيدن طناب است، و از آنجا كه به هنگام
گفتگوهاى طرفينى و اصرار آميز، هر يك از دو طرف مىخواهد ديگرى را قانع كند،
مجادله بر آن اطلاق شده است. [6]
[تَجِدَ:]
«يَوْمَ تَجِدُ
كُلُّ نَفْسٍ»
«تَجِدَ» از مادّه «وجدان» به معناى «يافتن» ضد فقدان و نابودى است. [7]