نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 119
[تَبِيع:]
«لَكُمْ عَلَيْنَا
بِهِ تَبيعاً»
«تَبِيع» به معناى «تابع» و در اينجا اشاره به كسى است كه به مطالبه خون و خونبها برمىخيزد و دنبال
آن را مىگيرد. [1]
[تَبَيَّنَت:]
«فَلَمَّا خَرَّ
تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ»
«تَبَيَّنَت» از مادّه «تبيّن» معمولًا به معناى آشكار شدن است (فعل لازم) و گاهى نيز به معناى دانستن و
آگاه شدن از چيزى آمده است (فعل متعدى) و در سوره «سبأ» متناسب با معناى دوم است، يعنى تا آن زمان
گروه «جنّ» از مرگ «سليمان» آگاه نبودند، و فهميدند اگر از اسرار غيب آگاه بودند، در اين مدت در زحمت و
رنج كارهاى سنگين، باقى نمىماندند.
جمعى از مفسران، اين جمله را به معناى اول گرفتهاند و گفتهاند: مفهوم آيه
چنين است كه بعد از افتادن «سليمان» وضع جنّيان براى انسانها آشكار شد، كه آنها از اسرار غيب
آگاه نيستند، و بىجهت عدهاى چنين عقيدهاى را درباره آنها داشتند. [2]
[تَتْبيبٍ:]
«زادُوهُمْ غَيْرَ
تَتْبيبٍ»
«تَتْبيبٍ» از مادّه «تبّ» به معناى استمرار در زيان است و به معناى هلاكت و نابودى نيز آمده است. [3]
[تَتْبِير:]
«وَ كُلًّا
تَبَّرْنَا تَتْبيراً»
«تَتْبِير» از مادّه «تَبَر» (بر وزن ضرر و بر وزن صبر) در اينجا به معناى هلاك شدن و در هم شكستن است. [4]
[تَتَجافى:]
«تَتَجافى
جُنُوبُهُمْ»
«تَتَجافى» از مادّه «جفا» در اصل به معناى برداشتن و دور ساختن است. [5]
[تَتْرا:]
«أَرْسَلْنَا
رُسُلَنَا تَتْرا»
«تَتْرا» از مادّه «وتر» به معناى پى در پى در آمدن است، و
«تواتر اخبار» به معناى خبرهايى است كه يكى بعد از ديگرى
مىرسد، و از مجموعه آنها انسان يقين پيدا مىكند.
اين ماده در اصل از «وتر» به معناى «زه كمان» گرفته شده است؛ چرا كه «زه» به كمان چسبيده و پشت سر آن قرار گرفته است و