نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 103
[بُشْرى:]
«لَهُمُ الْبُشْرى
فَبَشِّر عِبَادِ»
«بُشْرى» در اينجا مطلق است، همه گونه بشارت بر نعمتهاى الهى اعم از مادى و معنوى را
شامل مىشود؛ اما اين بشارت وسيع و گسترده، مخصوص كسانى است كه از پرستش طاغوت
اجتناب ورزند و به سوى خدا باز آيند كه مجموع «ايمان و اعمال صالح» در همين جمله،
جمع است. [1]
[بَصائِر:]
«قَدْ جآءَكُمْ
بَصآئِرٌ»
«بَصائِر» جمع «بصيرة» از مادّه «بصر» به معناى بينايى است؛ ولى معمولًا در بينش فكرى و عقلانى به كار برده مىشود.
و گاهى به تمام امورى كه باعث درك و فهم مطلب است، اطلاق مىگردد؛ در سوره «انعام» به معناى دليل
و شاهد و گواه آمده است و مجموعه دلائلى را كه در زمينه خداشناسى است در بر
مىگيرد، بلكه مجموع قرآن در آن داخل است، و در سوره «قصص» منظور دلائلى است كه موجب روشنايى قلب مؤمنان
مىشد، و هدايت و رحمت نيز از لوازم اين بصيرت است، و به دنبال آن، تذكر و بيدارىِ
دلهاى آماده. [2]
[بَصِير:]
«عِبادِهِ خَبيراً
بَصيراً»
«بَصِير» به معناى بينا است و در اينجا به معناى بينا نسبت به اعمال آمده است. [3]
[بَصِيْرَة:]
«عَلى نَفْسِهِ
بَصِيرَةٌ»
«بَصِيْرَة» هم معناى مصدرى دارد (بينايى و آگاهى) و هم معناى وصفى (شخص آگاه) و لذا بعضى
آن را به معناى «حجت و دليل و برهان»، كهآگاهىبخش است تفسير كردهاند. [4]
[بِضاعَة:]
«وَ أَسَرُّوهُ
بِضاعَةً»
«بِضاعَة» در اصل از مادّه «بَضْع» و «بُضع» (بر وزن نذر و جزء) به معناى قطعهاى از گوشت است كه آن را
جدا مىكنند، سپس تعميم يافته و به قطعه مهمى از مال و سرمايه نيز گفته شده است.
«بضعة» به معناى پاره تن و «حسن البضع» به معناى انسان
فربه و پرگوشت آمده است؛ و «بِضْع» (بر وزن حزب) به معناى عدد سه تا ده آمده است
(مفردات راغب). [5]