نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 101
[بركات:]
«لَفَتَحْنَا
عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ»
«بركات» جمع «بركت» است و در اصل به معناى «ثبات» و استقرار چيزى است و به هر نعمت و موهبتى كه
پايدار بماند اطلاق مىگردد، در برابر موجودات بىبركت كه زود فانى، نابود و
بىاثر مىشوند. [1]
[بُرُوج:]
«فِي السَّمآءِ
بُرُوجاً»
«بُرُوج» جمع «برج» در اصل، به معناى قصر است، و بعضى آن را به معناى «شىء ظاهر و آشكار»
مىدانند. نامگذارى قصرها و عمارتهاى بلند و مرتفع را به اين نام، به خاطر وضوح
و ظهورشان دانستهاند، به همين جهت، قسمت مخصوصى از ديوار اطراف شهر يا محل اجتماع
لشكر كه بروز و ظهور خاصى دارد «برج» ناميده مىشود، و هنگامى كه زن زينت خود را
آشكار سازد «تَبَرَّجَتِ الْمَرْأَةُ» مىگويند.
بعضى از محققين معتقدند: اين كلمه از واژه فارسى «بُرز» كه معناى بلندى، بزرگى و شكوه است گرفته شده و
برجهاى آسمانى، يا به معناى ستارگان درخشان و روشن آسمان است، يا به معناى
«صورتهاى فلكى»، يعنى مجموعهاى از ستارگان است كه در نظر ما شباهت به يكى از
موجودات زمينى دارد. و برجهاى دوازدهگانه، دوازده صورت فلكى است كه خورشيد در
مسير سالانه خود در هر ماه محاذى يكى از آنها قرار مىگيرد (البته خورشيد حركت
نمىكند بلكه زمين به دور آن مىگردد، ولى به نظر مىرسد خورشيد جا به جا مىشود و
محاذى يكى از اين صورتهاى فلكى مىگردد). اين صورتهاى دوازدهگانه عبارتند از: حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، ميزان، عقرب، قوس،
جدى، دلو، و حوت، كه به ترتيب صورتهاى گوسفند، گاو، دو پسر بچه
كه مشغول گردو بازى هستند، خرچنگ، شير، خوشه، ترازو، عقرب، كمان، بز، دلو و ماهى
است. [2]
[برهان:]
«أَنْ رَّأى
بُرْهانَ رَبِّهِ»
«برهان» در اصل مصدر «بَرَه» به معناى سفيد شدن است؛ سپس به هر گونه دليل محكم و نيرومند كه موجب روشنايى
مقصود شود، برهان گفته شده است. [3]
[بِساط:]
«لَكُمُ الأَرْضَ
بِساطاً»
«بِساط» از مادّه «بسط» به معناى گستردن چيزى است؛ و لذا واژه «بساط» به هر چيز