نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 10
نفرت و جدايى
از آنها كند و نشان دهد كه از آنان به كلّى دست شسته است. [1]
[آزَر:]
«فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى»
«آزَر» از مادّه
«موازرة» به معناى معاونت است. [2]
[آزفة:]
«أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الآزِفَةِ»
«آزفة» از مادّه
«أزف» در لغت به معناى «نزديك» است، و چه
نامگذارى عجيبى است كه به جاى «يوم القيامة»،
«يوم الازفة» گفته شده، تا بىخبران نگويند: هنوز تا قيامت، زمان بسيار زيادى
است، فكر خود را مشغول قيامت نكنيد كه وعدهاى است نسيه! [3]
[آسَفُونَا:]
«آسَفُونَا انْتَقَمْنَا»
«آسَفُونَا» از مادّه
«اسَفْ» هم به معناى «اندوه» آمده و هم
«غضب»؛ همچنين به گفته «راغب» در «مفردات»
گاه به «اندوه توأم با غضب» گفته مىشود، و گاه به هر يك از اين دو جداگانه اطلاق
مىگردد. چرا كه حقيقت آن هيجانى درونى است كه انسان را به انتقام دعوت مىكند؛
هرگاه نسبت به زيردستان باشد، در شكل غضب ظاهر مىشود و هر گاه نسبت به بالادستان
باشد، به صورت اندوه آشكار مىگردد. لذا وقتى از «ابن
عباس» درباره «حزن» و
«غضب» سؤال كردند، گفت: ريشه هر دو يكى است اما لفظ آن مختلف است.
بعضى از
مفسران، «آسَفُونَا» را به معناى
«آسَفُوا رُسُلَنَا» (فرستادگان ما را محزون و غمگين ساختند) تفسير
كردهاند؛ ولى اين تفسير، بعيد به نظر مىرسد و ضرورتى براى چنين خلاف ظاهرى وجود
ندارد. [4]
[آسِن:]
«فِيهَآ أَنْهَارٌ مِّنْ مَّآءٍ غَيْرِ آسِنٍ»
«آسن» از مادّه
«أسِن» به معناى «بدبو» است.
بنابراين
«ماء غير آسن» يعنى آبى كه بر اثر طولِ ماندن، يا غير آن بوى آن دگرگون نشده است.
اين نخستين قسمت از نهرهاى بهشتى است كه در آن صرفاً آب زلال خوشبو و خوش طعم جارى
است. [5]
[آصال:]
«بِالْغُدُوِّ وَ الآصالِ»
«آصال» جمع
«اصُل» (بر وزن دهل) و آن نيز جمع «اصيل»
است كه از مادّه «اصل» گرفته شده
است كه به معناى عصر، نزديك غروب و شبانگاه است از اين نظر كه اصل و پايه شب محسوب
مىشود. [6]