نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 9 صفحه : 178
مقصود آنها بازگشت نباشد، بلكه مقصودشان اين
باشد كه اگر داخل دين ما شويد شما را رها مىكنيم.
بنا بر اين عود به معناى شدن است نه بازگشتن. چنان كه زجاج گفته و
شعر زير هم مؤيد آن است:
تلك المكارم لا قعبان من لبن
شيبا بماء فعادا بعد ابوالا
يعنى: اينها صفات پسنديده نيستند كه به آنها مىنازيد. كاسههاى شير
هستند كه با آب مخلوط شده و بصورت بول در آمدهاند.
(قالَ أَ وَ لَوْ كُنَّا كارِهِينَ):
شعيب گفت: شما ما را دعوت مىكنيد كه وارد كيش شما شويم و از عقايد شما پيروى
كنيم، در حالى كه ما به اين كار دلخوشى نداريم، زيرا ميدانيم كه دين و عقايد شما
باطل و بىاساس است. برخى گويند: يعنى شما نمىتوانيد ما را بدين خود در آوريد و
از روى اجبار و اكراه با خود هم عقيده كنيد.
(قَدِ افْتَرَيْنا عَلَى اللَّهِ كَذِباً إِنْ عُدْنا فِي
مِلَّتِكُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْها):
اگر تابع كيش شما شويم و حرام شما را حرام و حلال شما را حلال بشماريم و اينها را
بخداوند نسبت دهيم، بخداوند نسبت دروغ دادهايم. آنهم بعد از آنكه خداوند با دليل
و حجت، بطلان دين شما را براى ما ثابت كرده و حق را آشكار ساخته و ما را نجات
بخشيده است.
(وَ ما يَكُونُ لَنا أَنْ نَعُودَ فِيها إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ
رَبُّنا): ما داخل كيش شما نمى- شويم. مگر اينكه خدا بخواهد. بديهى است كه
آنها ميدانستند كه خداوند چنين چيزى نميخواهد و به پرستش بتها راضى نميشود پس چرا
چنين گفتند؟ در اين باره اقوالى است:
1- مقصود از ملت، شريعت و قوانين دينى است نه امور اعتقادى است.
اعتقادات قوم در باره ذات و صفات خدا نادرست بود اما پارهاى از قوانين زندگى
آنها- كه مربوط به شريعت است- خوب بود. از اينرو گفتند: ما تابع شريعت شما
نمىشويم مگر اينكه خداوند شريعت ما را نسخ كند و دستور دهد كه از شريعت شما پيروى
كنيم. اين قول از جبائى و قاضى است.
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 9 صفحه : 178