نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 9 صفحه : 177
بيان آيه 88- 89
لغت
عود: بازگشت. اين كلمه گاهى به اين معنى است كه انسان كارى را دو بار
انجام دهد و گاهى به اين معنى است كه كارى را براى اولين بار انجام داده باشد.
شاعر گويد:
لان كانت الايام احسن مرة
الى فقد عادت لهن ذنوب
يعنى اگر روزگار يك بار بمن نيكى كرد، بارها در باره من بدى كرده
است.
افتراء: نسبت دروغ دادن.
ملت: دينى كه جماعتى به دستور آن عمل مىكنند.
فتح: حكم. فاتح يعنى حاكم. ابن عباس گويد: من معنى اين كلمه را نمى-
فهميدم. تا اينكه ميان من و دختر سيف بن ذى يزن اختلافى پيدا شد. بمن گفت:
«انطلق افاتحك الى القاضي» يعنى، بيا تا ترا براى داورى نزد قاضى
بردم.
مقصود
اكنون در باره گفتگوهايى كه ميان شعيب و قومش ردّ و بدل شده است،
مىفرمايد:
(قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ
لَنُخْرِجَنَّكَ يا شُعَيْبُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنا أَوْ
لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا): گردن فرازان قوم به شعيب
گفتند: تو و پيروانت را از شهر تبعيد مىكنيم و از وطن دور مىسازيم. مگر اينكه به
كيش ما باز گرديد و از مخالفت ما خوددارى كنيد. آنها گمان مىكردند كه شعيب، قبلا
تابع دين آنها بوده و حالا دست كشيده است. در حالى كه چنين نبود. او مدتها دين خود
را پنهان ميداشت. ممكن است مقصود آنها پيروان شعيب باشد نه خود شعيب. ممكن است
نام کتاب : ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجم- بیستونی، محمد) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 9 صفحه : 177